مقام صبر

ابان بن تغلب گوید که : زنی دیدم پسرش مرد، برخاست چشمش را بست و او را پوشاند و گفت : جزع و گریه چه فایده دارد آن چه را پدرت چشید تو هم چشیدی و مادرت بعد از تو خواهد چشید، بزرگترین راحتها برای انسان خواب است و خواب برادر مرگ است چه فرق می کند در رختخواب بخوابی یا جای دیگر، اگر اهل بهشت باشی مرگ به حال تو ضرر ندارد و اگر اهل ناری زندگی به حال تو فایده ندارد، اگر مرگ بهترین چیزها نبود خداوند پیغمبر خود را نمی میراند و ابلیس را زنده نمی گذاشت .(۱)
منابع مقاله:
داستانهای حکیمانه در آثار استاد حسن زاده آملی ، هیئت تحریریه انتشارات نبوغ؛
پینوشت:
۱- هزار و یک نکته ، ج ۱ و ۲، ص ۷۹۶.

دعای حضرت نوح در قرآن

سخنرانی های حجت الاسلام رفیعی در موضوع انبیاء علیهم السلام



زمان
۰۰:۳۹:۰۰

حجم
۶.۷۰ MB





آداب تلاوت قرآن

سیدحسن احمدى نژاد
فاش گویم آنچه در دل مضمر است
این کتابى نیست چیزى دیگر است
چونکه در جان رفت جان دیگر شود
جان چو دیگر شد جهان دیگر شود(۱)

پاک ترین کتاب هستى
قرآن پاک ترین کتاب, از مبدا پاکى و طهارت, بر پاک ترین قلب عالم هستى, تلاوت و از لبان پاک ترین مخلوق الهى, بر عالم وجود عرضه گردید.
و به همین خاطر, تنها کسانى مى توانند به این مصحف مطهر نزدیک شده, و از نور پر فیض آن بهره مند گردند که ظاهر و باطنى پاک و طاهر داشته, و از هر گونه آلودگى جسم و روح منزه باشند. ((انه لقرآن کریم. فى کتاب مکنون. لا یمسه الا المطهرون))(۲)
با توجه به حساسیت موضوع, خوبست که مصادیق طهارت را یک به یک برشمرده, و پیرامون آنها, اندکى درنگ نماییم:
طهارت کلى جسم
اولین شرط براى تماس با قرآن, پاک بودن از جنابت و داشتن وضو است و بنابر فتواى حضرت امام خمینى(ره):
((مس نمودن خط قرآنى یعنى رساندن جایى از بدن به خط قرآن, براى کسى که وضو ندارد, حرام است.))(۳)
و اما براى اینکه گرفتن وضو, ذهنمان را از تخیلات پراکنده خالى سازد, و ما را در هاله اى از معنویت و عرفان قرار دهد, لحظاتى قبل از شروع به آن, به یاد کلام شیرین حضرت امام صادق(ع) بیفتیم, و ضمن عرض ارادت به آن ستاره هدایت, این حالت روحانى را در خود بوجود آوریم
((چون قصد وضو کنى, به آب نزدیک شو, مانند کسى که مى خواهد خود را به رحمت پروردگار متعال نزدیک کند. زیرا خداوند آب را وسیله مناجات و قرب خود قرار داده است.))(۴)
[ روى ناشسته نبیند روى حور
لا صلوه گفت الا بالطهور]
طهارت دهان
در چند حدیث شریف که از ائمه معصومین(علیهم السلام) نقل گردیده, از دهان بعنوان ((راه قرآن)) و ((یکى از راههاى پروردگار)) یاد شده است.
((امام صادق(ع) فرمود: پیامبر(ص) فرمودند:
ـ راه قرآن را پاکیزه سازید.
پرسیدند: اى رسول خدا! راه قرآن چیست؟
فرمود: دهانهاى شما.
پرسیدند: به چه پاکیزه کنیم؟
فرمود: ((به مسواک زدن))(۵)
و در حدیثى دیگر چنین آمده است:
((امام رضا(ع) از پدرانش(علیهم السلام) از پیامبر(ص) فرمود:
ـ دهانهاى شما راههایى از راههاى پروردگارتان است, آن را پاکیزه سازید.))(۶)
دهان بى حفاظى که غذاى مشکوک و حرام وارد آن مى شود,
دهانى که گناهان بزرگى چون دروغ و تهمت و غیبت را مرتکب مى شود,
دهانى که براى شکستن دل دردمندى بحرکت در مىآید,
دهانى که پیوسته مسلمانان از شر آن در واهمه و عذاب هستند, چگونه مى تواند محل تلفظ آیات قرآن باشد؟!
آرى! تلاوت قرآن باید از دهانى پاک بگذرد. و گر نه آب صاف در یک نهر آلوده, بالاخره آلوده خواهد شد. اگر قرآن از دهان ناپاک بیرون آید, ((رب تال للقران و القران یلعنه))(۷)
طهارت چشم
((از رسول اکرم(ص) نقل شده که فرمودند: ((اعط العین حقها)) حق چشم را ادا کنید.
عرض کردند: حق چشم چیست یا رسول الله؟
فرمود: ((النظر الى المصحف)) نگاه کردن به قرآن.
زیرا تلاوت قرآن از روى قرآن, طبق حدیث, عبادت است. اگر چشم پاک نباشد, توفیق نظر به قرآن را پیدا نمى کند.))(۸)
چشم هرزه اى که بدنبال معصیت و خطا مى چرخد, و چشم افسار گسیخته اى که دیگر در کنترل صاحبش نیست, اگر هم بر روى خطوط قرآن قرار بگیرد, همچون کورى است که جمال نورانى حق را هرگز مشاهده نخواهد کرد. و به مصداق:
آنچه ما کردیم با خود هیچ نابینا نکرد
در میان خانه گم کردیم صاحبخانه را
جز خطوطى پى در پى, چیز دیگرى از قرآن نخواهد یافت.
[ این نظر از دور چون تیر است و سم
عشقت افزون مى شود صبر تو کم]
طهارت روح
روح ناپاکى که اسیر اندیشه هاى شیطانى است, روح پژمرده اى که لطافت و ظرافت خود را از دست داده, و در برخورد با مظاهر معنویت, سرد و بى تفاوت است, روح تیره اى که زنگار گناه و معصیت, تمامى زوایاى آنرا پوشانده است, روح کوچک و حقیرى که فقط خود را مى بیند, و سرگرم بازیچه هاى خویش است, چگونه مى تواند معنویت قرآن را به هنگام تلاوت, درک و لمس نماید؟!
اما روح پاک و وارسته اى که از علائق مادى فاصله گرفته, و بر اثر خودسازىهاى پیوسته, نورانى و پرجلا شده است;
روح بلندى که با عبادتهاى خالص و ناب و توجهات روحانى حرکات شرک آلود و اندیشه هاى شیطانى را از خود دور ساخته است;
این روح با صفا و رحمانى, به هنگام تلاوت قرآن, نورانیت عظیم و فراگیر قرآن را, به خوبى احساس مى کند, و هم در پرتو نور آن, حقایق دیگر را...
[ هست قرآن مر تو را همچون عصا
کفرها را درکشد چون اژدها]
طهارت سایر اعضاى بدن
بنابر تعبیر آیت الله جوادى آملى: ((گوش و چشم و دست و سایر اعضا نیز راههاى قرآن است)).(۹)
گوشى که صوت ملکوتى قرآن را مى شنود و متإثر نمى شود, گوشى که در مسیر خطابهاى قرآن قرار مى گیرد, اما گویا هرگز کلامى و یا خطابى نشنیده است, گوشى که از شنیدن غیبت و دروغ و تهمت, لذت مى برد, این گوش طهارت ندارد. دستى که ناپاک است و طهارت ندارد, نباید بسوى قرآن دراز شود ((لا یمسه الا مطهرون))(۱۰) جز دست پاکان بدان نرسد.
پس باید تمامى اعضإ بدن را, که راه هاى قرآن هستند, پاک و مطهر نمائیم تا انوار الهى, وجودمان را نورانیت و روشنائى و صفا بخشد.
هرکه کاه وجو خورد قربان شود
هرکه نور حق خورد قرآن شود
و اما لحظه اى درنگ!
طهارت کلى جسم, بسیار آسان است. با یک نیت و مقدارى آب, مى توان خود را از آلودگى هاى ظاهرى پاک کرد, و به آسانى قرآن را به لب گذاشت و بوسید و خطوط آنرا لمس نمود.
اما طهارت دیگر اعضإ از جمله: دهان و گوش و چشم و روح, به یکباره امکان پذیر نیست, و باید ضمن توکل بر خداوند بزرگ, با جدیت و تمرین و ممارست, رذائل اخلاقى را از جسم و روح زدوده, و آنچنان پاک و طاهر نمائیم که شایستگى انس و مجالست با کلام وحى ((قرآن)) را بیابیم. ان شإ الله.
خون پلید است و به آبى مى رود
لیک باطن را نجاست ها بود
آداب شنوندگان آیات قرآن
شایسته است هنگام شنیدن آواى قرآن و آیات الهى با سکوت عمیق و توجه دقیق موارد زیر را رعایت کنیم:
ـ احترام قلبى خویش را نسبت به کلام الهى ابراز داریم.
ـ در مقابل این بارقه رحمت سر تعظیم و تواضع فرود آوریم.
ـ براى شنیدن این خبر بزرگ آسمانى اعلام آمادگى نمائیم.
ـ با توجه کامل به معانى آن زمینه تدبر و تفکر را در خودمان ایجاد کنیم.
ـ با سکوت و تمرکز فکر, جان خود را در معرض تابش این آفتاب حیات بخش قرار دهیم.
ـ قلب و روح خسته و پریشانمان را شاداب و پرتحرک نمائیم.(۱۱)
قاریان قرآن از منظر امام باقر(ع)
امام پنجم باقر العلوم (ع) قاریان قرآن را به سه دسته تقسیم فرموده و انگیزه هر کدام را بیان فرموده اند:
۱ ـ کسانى که قرائت قرآن را وسیله امرار معاش و تقرب به ملوک و فزون طلبى نسبت به مردم قرار داده اند.
۲ ـ کسانى که قرآن را مى خوانند و فقط حروف آن را گرفته و حدود آن را ضایع کرده اند.
۳ ـ کسانى که قرآن را تلاوت مى کنند و با دستورات شفابخش آن بیمارىهاى قلبى و فکرى خود را درمان مى کنند. شب ها با تلاوت قرآن مإنوس هستند و روزها در صحنه هاى زندگى از آنها الهام مى گیرند و بخاطر انس با قرآن پهلو از رخت خواب ناز تهى مى کنند.
پس خداوند بخاطر این گروه از حاملان معارف قرآن بلا را از اجتماعات دور مى کند و بخاطر آنان باران رحمت خود را فرو مىآورد. بخدا قسم این دسته در جامعه, از کبریت احمر کمیاب تر اند.(۱۲)
تلاوت کنندگان از منظر امام صادق(ع)
امام صادق(ع) تلاوت کنندگان قرآن را به سه گروه تقسیم فرموده و نتیجه عمل آنان را بیان مى فرمایند:
۱ـ عده اى براى نزدیک شدن به سلاطین و زورمندان و براى سلطه یافتن بر مردم (قرآن مى خوانند) این دسته اهل آتش اند.
۲ـ قاریانى که الفاظ قرآن را از برکرده خوب مى خوانند ولیکن حدود آن را ضایع نموده اند اینان هم اهل آتش اند.
۳ ـ و گروهى قرآن مى خوانند تا زیر پوشش آن قرار گیرند. اینان به محکم و متشابه آن اعتقاد دارند فرایض را بجاى مىآورند, حلال آن را حلال و حرام آن را حرام دانسته و در مقام عمل تسلیم قوانین قرآننند. این دسته همان کسانى هستند که دست رحمت الهى آنان را از هر سقوطى نجات مى دهد و آنان اهل بهشت اند و درباره هر که بخواهند حق شفاعت دارند.(۱۳)
آداب حفظ قرآن
۱ـ حفظ قرآن را از کودکى به فرزندانمان بیاموزیم;
۲ـ هنگام حفظ, روخوانى قرآن را بدرستى آشنا باشیم;
۳ـ آیات را بالحن و لهجه عربى همراه با تإمل و دقت حفظ کنیم;
۴ـ روش ترتیل را بیاموزیم و با همین روش آیات را فراگیریم;
۵ـ از یک جلد قرآن خوش خط و معین استفاده کنیم;
۶ـ روزى نیم ساعت تمرین داشته باشیم و کم کم مدت آنرا زیاد کنیم;
۷ـ در اوقات منظم مثلا هر روز ساعت ۷ صبح به حفظ بپردازیم;
۸ـ حفظ را با سوره هاى کوچک آغاز کنیم;
۹ـ یک بار به صورت کند, یک بار به صورت متوسط و بار دیگر به صورت تند تمرین کنیم;
۱۰ـ هنگام عصبانیت, گرسنگى, تشنگى و خواب آلودگى حفظ نکنیم;
۱۱ـ شماره آیات و صفحه قرآن را بخاطر داشته باشیم;
۱۲ـ حفظ قرآن نیاز به تکرار مداوم دارد.;
۱۳ـ در مسافرت ها مى توانیم بیشتر به تکرار بپردازیم;
۱۴ـ براى حفظ, از قرآن هاى ترجمه شده استفاده نکنیم;
۱۵ـ آیه هاى طولانى و سور طولانى را مى توانیم بخش بخش کنیم;
۱۶ـ در حفظ آیات شبیه به هم حفظ شماره آیات و دقت بیشتر لازم است;
۱۷ـ حفظ قرآن به صورت مباحثه دونفرى آسان تر و مفیدتر است.
آثار تلاوت قرآن
۱ ـ نورانیت قلب
عن رسول الله(ص): ((ان هذه القلوب تصدإ کما یصدإ الحدید. قیل: یا رسول الله فما جلاوها؟ قال: تلاوه القرآن)) این دلها نیز همانند آهن زنگار مى بندد. عرض شد: اى رسول خدا, صیقل دهنده دلها چیست؟ فرمود: تلاوت قرآن.
عن امیر المومنین(ع): ((ان الله سبحانه لم یعظ إحدا بمثل هذا القرآن, فانه حبل الله المتین وسببه الامین وفیه ربیع القلب وینابیع العلم وما للقلب جلإ غیره)) خداوند سبحان, هیچ کس را به چیزى مانند این قرآن اندرز نداده است; زیرا قرآن ریسمان محکم خدا و دستاویز مطمئن اوست. در این قرآن بهار دل است و چشمه هاى دانش. و براى صیقل دادن دل, چیزى جز آن وجود ندارد.
۲ ـ زیاد شدن حافظه
۳ ـ ایجاد معنویت در میان اهل منزل
عن رسول الله(ص): ((ما اجتمع قوم فى بیت من بیوت الله یتلون کتاب الله ویتدارسونه بینهم الا نزلت علیهم السکینه وغشیتهم الرحمه وحفتهم الملائکه...)) هیچ گروهى در خانه اى از خانه هاى خدا براى تلاوت کتاب خدا و مباحثه آن جمع نشدند, مگر این که آرامش بر آنان فرود آمد و رحمت فرایشان گرفت و فرشتگان آنان را در میان گرفتند...
۴ـ سعه صدر و توسعه روزى
قال النبى(ص): ((نوروا بیوتکم بتلاوه القرآن!.. فان البیت اذا کثر فیه تلاوه القرآن کثر خیره وإمتع إهله...)) خانه هاى خود را به خواندن قرآن روشن کنید... چون تلاوت قرآن در خانه زیاد شود, خیر آن افزایش پیدا مى کند و اهل آن از نعمت هاى الهى برخوردار مى شوند.
عن على(ع): ((إفضل الذکر القرآن به تشرح الصدور و تستنیر السرائر)) بهترین ذکر (وسخن) قرآن است,با قرآن است که سینه ها فراخ مى شود و درونها روشن مى گردد.
۵ ـ قدرت و توکل در برابر ناملایمات(۱۴)
-------------------------------------------------
۱ـ دیوان اقبال.
۲ـ واقعه, ۷۹ ـ ۷۷.
۳ـ توضیح المسائل ـ مسئله ۳۱۷.
۴ـ مصباح الشریعه, باب دهم.
۵ـ الحیات, ج ۲, ص ۱۶۱ ـ ۱۶۲.
۶ـ همان.
۷ـ چه بسا تلاوت کننده قرآن که قرآن او را لعن مى کندـ مستدرک ج ۱ ص ۲۹۱..
۸ـ آداب قرآن, مهدى مشایخى, ص ۱۰۴.
۹ـ همان, ص ۱۰۵.
۱۰ـ واقعه, ۷۹.
۱۱ـ آداب قرآن, مهدى مشایخى, ص ۱۶۶.
۱۲ـ امالى صدوق, ص ۱۷۹ والحیات ج ۲, ص ۱۷۱.
۱۳ـ الحیاه, ج ۲, ص ۱۷۲.
۱۴ـ با استفاده از آموزش قرآن, عبدالرحیم موگهى.

دعاى مؤ منان براى خود و مؤ منان دیگر

حق تعالى در آیات آغازین سوره حشر از مهاجران و انصار تمجید مى کند و در آیه دهم مدح و تعریف مى کند از همه کسانى که پس ‍ از رسول خدا صلى الله علیه و آله به دنیا مى آیند و به جمع اهل ایمان مى پیوندند و ذکر و دعاى همیشگى آنان این است :

ربنا اغفرلنا ولاخواننا الذین سبقوا بالایمان ولاتجعل فى قلوبنا غلا للذین امنوا ربنا انک رؤ ف رحیم (۱) .
بارالها ما و برادران و خواهران ما را که پیش از ما ایمان آوردند، امروز و در دلهاى ما نسبت به افرادى که ایمان آوردند، کینه و دشمنى قرار نده ؛ بارالها،، مهربان و رحیمى .
چه زیباست که ما هم خود را جزء این جمع بدانیم و این دعا را زمزمه کنیم چرا که هم طلب آمرزش براى خود و مؤ منان است وهم طلب قلبى سالم از دشمنى و نظر سوء نسبت به مؤ منان است و در پایان هم تمجید حق تعالى است .
--------------------------------
۱ - حشر (۵۹) آیه ۱۰

اهمیت نماز شب در آینه حدیث

چکیده :
می دانیم که نماز شب از محبوب ترین نمازها و نشانه عشق و محبت به معشوق است. همچنین سرگرمی روح بخش مومن و سنت پیامبر اکرم (ص) و ائمه (ع) و سیره صالحان می باشد.
امام صادق(ع) می فرمایند: هیچ عمل نیکی نیست جز اینکه ثواب روشنی در قرآن برای آن بیان شده مگر نمازشب که به خاطراهمیت آن هیچ کسی نمی داند چه ثواب هایی (که موجب روشنی چشم ها می شود) برای آنها نهفته شد است.
از پیامبراکرم(ص) نقل است که فرمودند: هربنده ای که توفیق نماز شب را پیداکند از روی اخلاص وضو بگیرد و با نیت پاک و قلب سلیم و بدن خاشع و چشم گریان ، پروردگاررا بخواند، خداوند نه صف از ملائکه بی شمار را پشت سر او قرار می دهد و به عدد آنها درجات معنوی او را بالا می برد.
مواردی از آثار نمازشب که در روایات متعددی به چشم می خورد عبارت است از : تحکیم پایه های تقوا در دل و جان ، تقویت ایمان ، تهذیب نفوس ، تربیت معنوی انسان ، پاکی قلب ، گرفتن نیرو برای تصفیه روح و حیات قلب ، تقویت اراده و تکمیل اخلاص و نیز بیداری فکر و اندیشه ، و اما فوائد دیگری را که معصومین(ع) نقل نموده اند درسه قسم ذیل ، جمع می گردد.
فوائد نماز شب در دنیا
نماز شب ، اسلحه ای است برعلیه دشمنان ، که سبب خشنودی پروردگار و درمعرض رحمت او قرارگرفتن و تمسک به اخلاق پیامبران می شود.
فوائد نماز شب در برزخ
نماز شب میانجی بین ملک الموت و نمازگزار است و موجب ورود نوری در قبر، خروج از قبر به صورت نورانی ، نجات از وحشت قبر، مونس انسان و چراغی در قبر، مانع فشار و عذاب قبر.
فوائد نمازشب در قیامت
وقتی قیامت شود نماز شب ، سایه بالای سرنمازگزار ، تاج و لباسی برسروتنش و نوری که در برابر او پیش رود (و راه تاریک را برای او روشن کند) و حایل و پرده ای بین او و آتش خواهد بود.
محرومیت از نماز شب و عواقب ترک آن
همانطور که می دانید خلوت نشینی آنقدر اهمیت دارد که جز پاکان و نیکان موفق به این عمل نمی شوند، به عبارت دیگر شخصی مجرم و گناهکار از این توفیق محروم می شود.
شیطان و نماز شب
می دانیم که شیطان حتی در نمازهای فریضه (واجب ) نیز ما را به طرق مختلف فریب می دهد تا یا از اول وقت به تأخیر افتد یا بدون حضور قلب باشد و یا بخصوص در نمازهای صبح که خواب را شیرین جلوه می دهد و باعث فوت شدن نماز ادا و از دست دادن فیض آن می شود.

آدرس مطلب : نشریه شاهد ، شماره ۱۵۵ آذر ۱۳۸۳ صفحه ۲۴ تا صفحه ۲۵

علّت محرومیّت از نماز شب

منابع مقاله:
داستانهای حکیمانه در آثار استاد حسن زاده آملی، هیئت تحریریه انتشارات نبوغ؛

ْ((شخصی نزد امیر مؤ منان علیه السلام آمد و گفت : ای امیرمؤ منان ! از نماز شب محروم شده ام .
حضرت فرمود: گناهانت تو را مقیّد کرده و دست و پایت را بسته اند)).
کلینی قدس سره در باب ذنوب از کتاب ایمان و کفر، نقل می نماید که امام صادق علیه السلام فرمود: ((چون مرد گناه کند، از نماز شب محروم گردد و عمل زشت ، از چاقویی که در گوشت فرو رود، سریعتر در
کسی که مرتکب آن شده ، فرو می رود)).(۱)(۲)
پینوشتها:
۱- ج ۲، ص ۲۹۰ (کافی معرب ).
۲- رساله لقاءالله ، ص ۱۹۷.

حضور قلب در نماز

یکی از شرطهای اساسی پذیرفته شدن نماز در نزد خدای متعال، مسأله «حضور قلب پیدا کردن» در حین نماز است؛ از این رو آیات و روایات فراوانی در این باره وارد شده که همه بر این مطلب تصریح می کنند که میزان قبولی نماز، بستگی به میزان توجه انسان در نماز دارد و این در حالی است که متأسفانه بسیاری از ما عبادتهای خود را بدون حضور قلب و با حواسپرتی کامل انجام می دهیم و به همین جهت است که یک عمر نماز می خوانیم، اما اثری از آثار معنوی و روح نواز آن را در خود نمی بینیم.
۳. اهمیت و امکان حضور قلب
۳. لزوم تحصیل حضور قلب
الف. در ضرورت تحصیل حضور قلب همین بس که بدانیم: نماز بی حضور قلب، نماز حقیقی نیست و وقتی نماز از حقیقت و باطن خود جدا شد و به صورت یک عمل بی روح در آمد، تمام ثمرات و فوایدی که در آیات و روایات، برای نماز آمده، در چنین نمازی وجود ندارد وچه بسا موجب دوری از خدا هم بشود.
احادیث فراوانی دراین باره وارد شده که همه بر این مطلب تصریح می کنند که میزان قبولی نماز، بستگی به میزان حضور قلب در نماز دارد و به تناسب وجود حضور قلب، نماز مورد قبول واقع می شود. امام صادق ـ علیه السلام ـ می فرماید:
«اَن العبدَ لیُرفعُ لهُ مِن صلاتهِ نصفُها او ثلُثها او ربعُها او خمسُها و ما یرفعُ لهُ الّا ما اقبلَ علیهِ بقلبهِ؛[۱] همانا از نماز انسان، نصفش، ثلثش، ربعش یا خمسش بالا برده می شود و آن مقداری از نماز که توجّه قلبی داشته باشد بالا برده می شود.»
گر چه حضور قلب از شرایط صحت نماز نیست؛ یعنی با نبودن حضور قلب نماز باطل نمی شود و از لحاظ فقهی اشکالی ندارد. و لیکن چنین نمازی، قالبی و بی فضیلت و غیر مقبول است، یعنی بالا نمی رود و اثر معراجی خود را از دست می دهد.
۲. امکان کسب حضور قلب
گاهی تصور می کنیم، تحصیل حضور قلب از امور مُحال است و از کسب آن، ناامید می شویم و به یک عبادت صوری و ظاهری اکتفاء می کنیم. چه بسا این ناامیدی، از فریب دادن خود نشأت بگیرد، به این معنا که برای فرار از نماز با حضور قلب، دایماً خود را فریب داده و مشکل بودن آن را بهانه ای برای ترک آن، قرار می دهیم.
دلایلی برای امکان کسب حضور قلب وجود دارد که از جمله آنها موارد ذیل است:
الف. وقوع حضور قلب
بهترین دلیل برای امکان شیء، وقوع آن است. همین که پیغمبران ما و ائمه ـ علیهم السّلام ـ و اولیای خدا، بر حسب معرفت و ایمان و قرب و طلبشان، حضور قلب داشتند، دلیل بر امکان آن می باشد.
ب. وجود دستور عمل
وجود دستور جهت تحصیل حضور قلب از ناحیه رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ و ائمه ـ علیهم السّلام ـ و بزرگانی که در این باره کتاب نوشته اند، همه دلیل بر امکان کسب آن می باشد، چرا که تکلیف و دستور به آنچه در توان نیست بی معنا و غلط است، زیرا تحصیل امر محال، محال است.
۳. مراتب حضور قلب
گرچه درباره مراتب حضور قلب، سخنان بسیاری از بزرگان اهل معرفت رسیده، ولی ما به جهت مختصرگویی و ساده نویسی برآنیم تا با الهام از سخنان ارزشمند آنان به ذکر پنج مرتبه از مراتب حضور قلب بپردازیم.
مرتبه اول: شخص نمازگزار باید اجمالا بداند که با خداوند سخن می گوید و حمد و ثنای او می کند، اگر چه به معانی الفاظ توجه نمی کند. این مرتبه برای آنانی است که معانی نماز را نمی دانند؛ حضرت امام خمینی ـ قدّس سره ـ از قول مرحوم شاه آبادی ـ قدّس سره ـ نقل می کند:
«مثل این نحوه، به این صورت است که یکی، قصیده در مدح کسی بگوید و به طفلی که معانی آن را نمی فهمد بدهد که در محضر او بخواند و به طفل بفهماند که این قصیده در مدح این شخص است، البته آن طفل که قصیده را می خواند اجمالا می داند ثنای ممدوح را می کند، اگر چه کیفیت آن را نمی داند».[۲]
مرتبه دوم: علاوه بر مرحله قبلی، به معانی کلمات و اذکار نیز توجه داشته باشد و بداند که چه می گوید. امام صادق ـ علیه السلام ـ می فرماید:
«من صلّی رکعتین یعلمُ ما یقولُ فیهِما. انصرَفَ و لیسَ بَینَهُ و بینَ الله ذنبٌ إلّا غفرَلَهُ؛[۳] هر کس دو رکعت نماز بخواند در صورتی که بداند چه می گوید، از نماز فارغ می شود در حالی که بین او و خداوند گناهی نیست، مگر این که خداوند آنها را می بخشد». در این مرحله، قلب تابع زبان است.
مرتبه سوم: اسرار عبادت و حقیقت اذکار و تسبیح و تحمید و سایر مفاهیم را بفهمد و در حال نماز به آنها توجه کند تا خوب بداند چه می گوید و چه می خواهد.
مرتبه چهارم: نمازگزار علاوه بر مراحل سابق، باید اسرار و حقایق اذکار را به طور کامل در باطن ذاتش نفوذ داده و به مرحله یقین و ایمان کامل برسد. در این صورت است که زبان از قلب پیروی می کند. قلب چون به آن حقایق ایمان دارد، زبان را به اذکار وادار می کند.
مرتبه پنجم: در این مرحله، نماز گزار به مرتبه کشف و شهود و حضور کامل می رسد که به این مرحله حضور قلب در معبود می گویند نه حضور قلب در عبادت؛ یعنی مرحله ای که اسما و صفات و کمالات حق را با چشم باطن مشاهده می کند،چیزی را جز خدا نمی بیند، حتی به خودش و افعال و حرکات و اذکارش نیز توجه نداشته از سخنگو و سخن نیز غافل است و در حقیقت در انجذاب کامل قرار دارد، البته در این مرحله هم مراتبی است که نسبت به سالکین متفاوت است.[۴]
- عوامل حواسپرتی و درمان آن
۱. هرزگی قوه خیال
از اسباب محوری و اصلی حواسپرتی، فرّار بودن، و هرزگی قوه خیال است.
آدمی دارای نیرویی است که دایماً ذهن و خیالش را به کار می گیرد. اگر ذهن انسان در مورد موضوعات کلی، به صورت منظّم و مرتّب فعالیت کند و از یک مقدمه، نتیجه ای بگیرد، در این صورت تفکر و تعقّل حاصل شده است، ولی اگر ذهن انسان بدون هیچ مقدمه و نظمی در موضوعات جزئی، از چیزی به چیزی و از جایی به جایی پرواز کند و هیچ رابطه منطقی بین موضوعاتی که در ذهن آمده ایجاد نکند، تخیّل صورت گرفته است.
- ویژگیهای قوّه خیال
یکی از ویژگیهای قوّه خیال، فرّار و متحرک بودن آن است، چون اگر تفکر نباشد، هزاران خاطره و مسأله به ذهن انسان (در طی چند لحظه، بدون هیچ ارتباطی با هم) می رسد.
دیگر از ویژگیهای قوّه خیال که از تعریف آن بر می آید. آن است که در موضوعات جزئی کار می کند و هم چنین از بی نظمی خاصی برخوردار است.
انواع خیالات در نماز
در نمازی که می خوانیم، تمام انواع چهارگانه تصوّرات خیالی که در ذیل می آید، وجود دارد، مگر کسانی که قوه خیال را کاملا تربیت کرده و متمرکز بر نماز کرده باشند.
گاهی آنچه در نماز به ذهن خطور می کند، انجام کار خیری است؛ مثلا در این تصور است که چگونه بعد از نماز سخنرانی کند و یا با فلان بزرگ یا دوست، چگونه گفتگو کند.
و یا انجام کار شرّی است، مثلا در این تصوّر است که چگونه بر سر دیگری کلاه بگذارد و... .
گاهی آنچه در خاطر و خیال می آید، صرف خیال است و آن یا خیال پسندیده است مثلا (در خاطر خود بگذراند که پولدار شود تا بتواند گرسنگانی را سیر و برهنگانی را لباس بپوشاند و...) و یا خیال فاسد می باشد (مثلا در خاطر خود لذت گناه و چگونگی آن را بیاورد و با آن دلخوش کند).
پس آنچه که در قوه خیال ما می آید از این چهار حالت خارج نیست، اگر چه گاهی در نماز قوّه خیال در امور پسندیده فعّالیّت می کند، و لیکن در جهت کسب حضور قلب، خیال در امور پسندیده هم باید کنترل شود و از پرواز آن به امور مختلف، خوب نگه داشته شود تا قلب یکسره متوجه خداوند گردد.
- درمان
الف. بیرون نماز

باید در بیرون نماز، تمرین و ممارست در حفظ قوه خیال و متمرکز کردن آن صورت گیرد، به این صورت که در ابتدا تمرین کنیم که فکر و خیال خود را به امور خاصّی تمرکز بدهیم و دایماً مواظبت بنماییم که خیال به جایی دیگر نرود که اگر این تمرکز ادامه پیدا کند، آرام آرام می توانیم فکر و خیال خود را ضبط و نگهداری کنیم که هر کجا اراده کردیم حرکت کند.
کیفیت تغذیه قوه خیال
هر یک از قوای ما محتاج به تغذیه مناسب خود می باشد. باید برای منظم کردن قوه خیال و جهت دادن به آن، از عوامل کنترل قوّه خیال و گفتن ذکر دایم با توجه و متمرکز کردن ذهن به امور پسندیده، استفاده کرد. از جمله امور پسندیده عبارتند از: یاد خدا بودن؛ تمام کارها و اعمال خود را نیت و هدف خدایی دادن؛ تفکر در مسائل علمیه و مسائل اعتقادیه (مبدأ و معاد) و وظایف انسانی و عملی (کسب اخلاق حسنه و رفتار انسانی)؛ مراقبت بر احوال و رفتار خود که چه مقدار منطبق با عقل، شرع و رضای خداوند است و هم چنین یادآوری گذرگاه بودن دنیا و مسافر بودن خود و دقّت و تعقّل به عجایب خلقت و آثار نظم و قدرت پروردگار؛ همه اینها عوامل کمک کننده در کنترل قوه خیال می باشد.
ب. داخل نماز
یکی از روشهای کنترل قوه خیال در نماز «تصمیم بر مخالفت است»؛ یعنی تصمیم بگیرد که خیال خود را متمرکز در نماز و یا معانی نماز نماید و هر وقت کنترل آن از اراده انسان خارج شد دوباره برگرداند. حضرت امام خمینی ـ قدّس سره ـ می فرماید:
«طریقه عمده رام نمودن آن «عمل نمودن به خلاف است» و آن، چنان است که انسان در وقت نماز خود را مهیّا کند که حفظ خیال در نماز کند و آن را حبس در عمل نماید و به مجرّد این که بخواهد از چنگ انسان فرار کند آن را استرجاع نماید (برگرداند) و در هر یک از حرکات و سکنات و اذکار و اعمال نماز ملتفت حال آن (قوه خیال) باشد و از حال آن تفتیش نماید (جستجو کند) و نگذارد سر خود باشد و این در اوّل امر، کاری صعب (مشکل) به نظر می آید، ولی پس از مدتی عمل و دقت و علاج، حتماً رام می شود و ارتیاض پیدا می کند (ورزیده می شود)».[۵]
________________________________________
[۱] . بحارالانوار، ج ۸۴، ص ۲۳۸.
[۲] . امام خمینی، اربعین، ص ۴۳۴.
[۳] . ثواب الاعمال، ص ۷۲.
[۴] . بر همه ماست که در این مراتب به دقت تأمل نموده و درصدد تحصیل آنها باشیم؛ برای اطلاع بیشتر ر.ک: امام خمینی، اربعین، ص ۴۳۴؛ ابراهیم امینی، خودسازی، ص ۲۳۱؛ میرزا ملکی تبریزی، اسرار الصلوه، ص ۳۰۷.
[۵] . آداب الصلوه، ص ۴۴.

 

دستک روستایی بر ساحل

مقدمه

منطقه ی سرسبز گیلان دارای شهرها و روستاهای زیادی است و یکی از آنها دستک می باشد که مورد تحقیق اینجانب است. روستای مورد نظر با اینکه از قدمت تاریخی طولانی برخوردار نیست ولی به سرعت پیشرفت نموده و امروزه حدود 600 خانوار در این روستا زندگی می کنندبه علت وجود روستاهای همجوار و مرکزیت یافتن روستا، مردم دارای درآمد بالایی هستندوسطح زندگی آنها نسبت به اطراف در حد بالاتری قرار دارد. از نظر فرهنگی و اجتماعی نیز مردم روستا در سطح قابل قبولی هستند.وحدت و همبستگی در کارهای اجتماعی و اقتصادی عام المنفعه بسیار زیاد است.

در این نوشتار درباره ی سابقه تاریخی روستا از نظرات بزرگان محل به خصوص حاج قاسم علی اکبری و حاج حسن کشاورز ( دو تن از معتمدین محل) استفاده شده است علاوه بر آن چون نویسنده مطالب در روستای دستک ساکن است بسیاری از موارد را خود از نزدیک شاهد می باشد. چون روستای دستک جـزء بخش بنـدر کیاشهر و این بخـش نیز تابع شهرستان آستـانه اشرفیـه می باشد مختصری از جغرافیای تاریخی آستانه اشرفیه و بخش بندر کیاشهر نیز ذکر گردیده است. در مورد جغرافیای تاریخی بندر کیاشهر از نظرات چند تن از همکاران فرهنگی اهل کیاشهر استفاده شده است.

موقعیت جغرافیایی روستای دستک

روستای دستک بر کنار دریای خزر و در شمال شهرستان آستانه اشرفیه و شرق بندر کیاشهر قرار دارد. فاصله ی روستا با شهرستان لاهیجان و آستانه اشرفیه حدود 35 کیلومتر می باشد. این روستا از طرف شمال به دریا و از طرف جنوب به روستای محسن آباد و از شرق روستای دهنه سفیدرود و از غرب روستای لوخ و سلیم چاف منتهی می شود. دستک جزء دهستان دهکاء و دهستان مذکور جزء بخش بندر کیاشهر می باشد.

بخش بندر کیاشهر  جزء شهرستان آستانه اشرفیه و دارای 27 روستا می باشد و این تعداد روستا  در دو دهستان دهکاء و حومه کیاشهر تقسیم شدند. دهستان دهکاء با 13 روستا و دهستان حومه کیاشهر با 14 روستا،دو دهستان بخش بندر کیاشهر می باشند. شاخه اصلی سفیدرود از کیاشهر عبور کرده و به دریای خزر می ریزد. مزار دو امام زاده آقا سید ابوجعفر و آقا سید ذکریا در این شهر قرار دارد.

جغرافیای آستانه اشرفیه 

در روزگاران قدیم چند شهر گیلان دارای شهرت بوده است و یکی از آنها لاهیجان بود که امروزه نیز یکی از شهرهای مهم شمال ایران می باشد. در گذشته مناطق وسیعی از گیلان جزء لاهیجان محسوب می شد و این شهر مرکز بیه پیش بوده است. روستای حسن کیاده و روستای آستانه اشرفیه جزء لاهیجان بودند چنانکه رابینو نیز این دو روستا را جزء شهر مذکور آورده است.[1]

نام قبلی آستانه اشرفیه کوچان بوده است ولی به علت وجود آرامگاه حضرت سید جلال الدین اشرف برادر امام هشتم شیعیان امام رضا (ع) به آستانه اشرفیه تغییر نام یافت. حضرت سید جلال الدین اشرف پس از شهادت برادرش امام رضا (ع) با عده زیادی از سادات و دوستداران اهل بیت قیام نوده و بسیاری از دشمنان اسلام را در کردستان و گیلان به قتل رساندند و سرانجام خود نیز در راه مقدس اعتلای دین اسلام و مذهب تشیع به شهادت رسید. در مورد چگونگی دفن آن حضرت روایات زیاد است ولی آنچه مسلم است جنازه ی مبارک آن حضرت را در روستای کوچان دفن کردند. مقبره آن حضرت در سال 311 هجری (24-923 میلادی) بنا گردید. [2]

رابینو در کتاب خود از واژه پِلُتّه آستانه Plata Astana  [3] استفاده نموده است که او نیز از کتاب تاریخ گیلان و دیلمستانِ ظهیرالدین مرعشی اقتباس کرده است.

ظاهراً مردم منطقه کلمه آستانه را برای مقبره و آرامگاه امام زاده های بندر کیاشهر نیز بکار می بردند. برای تمیز دادن دو آرامگاه کلمه پِلُتّه به معنی بزرگ را استعمال می کردند و وقتی قصد زیارت آستانه می کردند و از آنها پرسیده می شد به کجا می روی در جواب کلمه پلته آستانه را بکار می بردند.

در کتاب تاریخ گیلان و دیلمستان معنی دیگری نیز برای کلمه پلته آستانه آورده شده است که  ذکر می گردد و به این مضمون که شاید معنی کانون و مرکز درخت پلت را بدهد.[4]

جغرافیای تاریخی بندر کیاشهر

در مورد سابقه ی تاریخی این شهر مطالب عمده ای در دست نیست ولی نویسنده کتاب تاتها و تالشها نظریاتی طرح نمودند که خلاصه ای از آن در اینجا ذکر می گردد.

لسترنج درکتاب سرزمین های خلافت شرقی می نویسد کوتم نزدیک تر به دهانه ی سفیدرود بندری بود برای کشتی هایی که از نقاط دیگر دریای خزر به آنجا می آمدند.[5] و باز در جای دیگر می نویسد سفیدرود پس از عبور از سد کوهستانی در کوتم واقع در ایالت گیلان به دریای خزر می ریزد.[6] عده ای از نویسندگان فاصله کوتم را با دریا حدود 30 کیلومتر می دانستند که اگر  چنین بود کوتم بندری نبوده است.[7]

نویسنده کتاب فوق الذکر معتقد است که با توجه به نشانه هایی که داده شده می توان گفت که در محل گوتم قبلی به محلی می رسیم که قبلاً حسن کیاده خوانده می شد و اکنون به بندر کیاشهر موسوم گردیده است.[8] به عقیده نویسنده ی کتاب مذکور می توان مدعی شد که پس از روی کار آمدن سادات کیایی نام کوتم تغییر یافته و به حسن کیاده موسوم شد.[9]

اگر این نظر صد در صد درست نباشد ولی نمی توان آن را به طور کلی نادیده انگاشت چون اگر در محل فعلی بندر کیاشهر کوتم نبوده است احتمالاً روستای دیگری بوده است که پس از روی کار آمدن سادات کیایی به حسن کیاده تغییر نام یافت. لازم به ذکر است چون منطقه ی لاهیجان تحت حکومت کیاییان بود بسیاری از روستاها به نام آنها نام گذاری شد مانند امیرکیاسر،ناصرکیاده،پاپ کیاده،بازکیاگوراب،کیاکلایه و حسن کیاده.

دکتر میرابوالقاسمی در کتاب خود از مینوآباد[10] حسن کیاده که دارای صیدگاه بود یاد می کند.   باید در این مورد گفت که مینوآباد دارای اسکله و صیدگاه ماهی بود ولی اکنون اثری از آن دیده نمی شود و فقط دشت و ریگزار بجا مانده است.

در این قسمت لازم است مطالبی در مورد تغییر مسیر سفیدرود آورده شود.

به گفته بزرگان محل در مجاورت روستای دستک، روستایی به نام سفیدرود بوده است( امروز نیز هست) سابقه این روستا بیش از 200 سال است و در این محل شاخه اصلی سفیدرود جریان داشت که گاهی هنوز کلمه کهنه سفیدرود بکار می رود. در همین زمان در حسن کیاده از سفیدرود خبری نبود. کشتی های بزرگ که معروف به بارکاس بود در آنجا پهلو می گرفت، دارای صیدگاه بزرگی بود و دهها قایق ماهیگیری در آنجا به ماهیگیری می پرداختند و در همین زمان حسن کیاده معروفیت چندانی نداشت ولی وقتی سفیدرود تغییر مسیر داد و به حسن کیاده رفت روستای سفیدرود از رونق افتاد و امروزه به صورت یک روستای کم جمعیت باقی مانده است و آن هم با پیشروی آب دریای خزر در حال ازبین رفتن است. امروز یک رود کوچکی از این روستا عبور کرده و به دریا می ریزد. صیدگاه شیلات هر چند کوچک هنوز نیز در این روستا وجود دارد.

جغرافیای تاریخی روستای دستک

قدمت تاریخی روستا حدود دو قرن است و علت نام گذاری روستا به دستک به طور دقیق مشخص نیست ولی بزرگان دو نظر عمده را طرح می کنند و در اینجا به ترتیب اهمیت ذکر می شود.

می گویند بر روی رودخانه ی محل پل چوبی بود که در دو طرف آن نرده های چوبی و بر روی نرده ها دستگیره هایی نیز قرار داشت که دستگیره را می گرفتند و از روی پل عبور می کردند. آن دستگیره را به زبان محلی دستک می گفتند. عابران برای عبور از آن پل می گفتند دستک را بگیریم و به آن طرف ( روستای فعلی) برویم و به مرور زمان کلمه دستک برای روستای فعلی بکار برده شد و به روستای دستک معروف شد.

روایت شده در زمانهای قبل خانواده هایی وارد منطقه شدند و یکی از بزرگان خانواده بعد از کار نیمروزی به هنگام استراحت دست خود را به پهلوی خود زد و با خود فکر کرد، نام این محل چه باشد و به ذهنش رسید که نام روستا دستک باشد چرا که در زبان محلی به پهلوی انسان « تک» می گویند  و چون دستش را به پهلو(تک) گذاشته بود کلمه دستک را برای محل سکونت انتخاب کردند. رابینو نیز نام روستا را دستک آورده و مقدار مالیات سالانه به دولت را 75 قران ذکر کرده است.[11] شاید در  زمانهای قبل دسته ای کوچک از مردم اولین بار به این منطقه وارد شده کلمه دستک بکار برده شد یعنی دسته کوچک.

بیش تر بزرگان مورد پرسش نظر اولی را بیشتر مطرح می کردند و به نظر می رسد که درست تر باشد اما مردمی که اولین بار وارد این منطقه شدند بیشتر از نواحی کوهپایه ای لاهیجان و دیلم و سیاهکل و کوههای رودبار و نواحی سالیان خلخال بودند. علاوه بر آن از اطراف نیز مردمانی وارد شدند و در این روستا سکنی گزیدند. بنابراین اهالی روستا شامل گروههایی هستند که از نواحی مختلف به روستا مهاجرت کردند.

زبان مردم گیلکی است که با زبان مردم رشت تفاوت دارد و بیشتر شبیه زبان مردم لاهیجان و  شرق گیلان است. در این روستا یکی از سادات محترم به نام آقا سید رضا مدفون است که برای مردم دارای احترام زیادی است و مردم با نذورات و دعاها، بسیاری از حاجات خود را رفع  می نمایند. از گفته بزرگان محل بر می آید که این سید محترم دارای کراماتی بوده است چنانکه خلاف مسیر آب رودخانه را با بَلَم ( نَو) بدون استفاده از پارو طی می کرد.

روستای دستک برای اطراف حالت مرکزیت دارد و همه هفته روزهای یکشنبه، بازار محلی دایر  است و از روستاهای اطراف ( لوخ ـ سلیم چاف ـ انبارسر ـ گیلده ـ محسن آباد ـ رودپشت ـ  حسنعلی ده ـ دهنه سفیدرود ـ جیرباغ  ـ امیرآباد ـ حسن بکنده) به این روستا آمده و کالا و خدمات مورد نیاز را تهیه و عرضه می نمایند.

شغل و درآمد مردم روستا

در زمان های گذشته این روستا کاملاً پوشیده از جنگل بوده چنانکه پیران محل اذعان می دارند که چند خانه بیشتر در این روستا نبوده و همه جا را جنگل پوشانده بود و عبور از جنگل برای یک نفرِ تنها ترسناک بوده است ولی با گذشت زمان و تلاش انسان برای درآمد بیشتر، جنگل و درختان رو به نابودی گذاشت و امروزه در این روستا جنگلی وجود ندارد. به جای جنگل مزارع کشاورزی جایگزین شد. این مزارع قبلاً بیشتر برای کشت کنف و سپس بعدها برای کشت برنج استفاده می شد. با توجه به مطلب فوق الذکر باید گفت شغل اصلی مردم روستا برنج کاری است و شالیزارها در خارج از  روستا قرار دارد یعنی روستا از نوع مجتمع با جمعیت متمرکز است. کشاورزان با پاشیدن جو در خزانه ( توم بیجار) کار برنج کاری را آغاز می کنند و سپس سبزه ی جو را کنده و در مزارع نشاء می کنند. در این موقع مزارع زیبایی خاص دارند و چشم هر بیننده را به خود جلب می کند.   وجین مرحله بعد کار کشاورزی است و سپس به انتظار می نشینند تا مردادماه که برنج را درو  کنند و به خانه ببرند و پس از مدتی تبدیل به برنج سفید کنند و حاصل زحمات خود را به صورت طلای سفید   ( برنج ) ببینند.

در روزگار قدیم که مو تورهای آبکشی جهت رساندن آب به مزارع نبود مردم با وسایل ساده ای که خود می ساختند به مزارع آب می رساندند، یکی از این وسایل دستگاه ساده ای بود به نام پاتنگ که از آن برای آبیاری شالی زار استفاده می کردند که شکل آن در صفحات آخر خواهد آمد. 

در این منطقه انواع برنج کشت می شود که نام آنها ذکر می گردد: موسی طارم، حسن سرا (صدری)، بی نام، خزری، سفید رود و اخیراً آمل، 1033، سنگ جو. در قدیم نیز انواع برنج: چمپا، حسنی، شای ریزی، شَل شَل، غریبه، بوبو کشت می شد.

این منطقه از نظر کشت، مرغوب ترین نوع برنج یعنی حسن سرا (صدری) و موسی طارم شهرت زیادی دارد. موسی طارم، گران ترین نوع برنج در ایران است و حتی می توان گفت در این زمان کیلویی20 تا 50 تومان گران تر از حسن سرا است.

رابینو در کتاب خود می نویسد محصول این منطقه (لاهیجان) برنج، ابریشم، توتون و کنف است که در دهکده های ساحلی مانند کورانده، حسن کیاده، دستک و … به عمل می آید.[12]

در زمان قبل کنف نیز کشف می شد و طریقه کشت و بهره برداری آن به این صورت بوده که  بذر کنف را در زمین می پاشیدند و پس از سبز شدن علفهای هرز زمین را می کندند و وقتی کنف به حد کافی رشد می کرد آن را از ته(با فاصله چند سانتی متر از زمین) می بریدند و ساقه ها را جمع کرده و به دسته های کوچک درست کرده و به زیر آب فرو می بردند(رودخانه، مرداب) و چند روز ساقه ها زیر آب می ماند و زمانیکه ساقه به حد کافی آب جذب می کردو خود  را باز می نمود آنها را از آب بیرون آورده ساقه اصلی یعنی مغز ساقه را جدا کرده و دور  می ریختند ولی پوست آن را (که همان کنف بود) مورد استفاده قرار می دادند. امروزه کشت کنف در این روستا و روستاهای همجوار به کلی منسوخ شده است ولی در بعضی از نواحی اطراف لاهیجان و آستانه اشرفیه هنوز کشت می شود.

پرورش کرم ابریشم یکی دیگر از طرق در‎آمد و فعالیتهای اقتصادی مردم روستا است. معمولاً پرورش کرم ابریشم از اواسط بهار ( بیرون آمدن کرم از تخم) شروع و تا نیمه اول تیرماه ادامه دارد. کرمها که از تخم بیرون آمدند و خیلی کوچک هستند توی جعبه های گٍلی و جدیداً چوبی قرار دارند. جعبه گلی(اکثراً با پهن گاو درست می شد) را به زبان محلی خاس گویند. نوغان از ابتدا که به صورت پیله در می آید چهار خواب( به زبان محلی) دارند دو خواب اول در جعبه نگهداری می شود و سپس به تَلِمبار انتقال می دهند و در آنجا بزرگ می شود تا به صورت پیله درآید.

مردم پیله را می فروشند ولی در زمان قبل از پیله ابریشم بدست می آوردند. امروزه با ایجاد کارخانه ها و کارگاههای بزرگ از پیله، ابریشم مرغوب بدست می آورند اما در سالهای نه چندان دور روستاییان با استفاده از وسایلی که خود می ساختند ابریشم به دست می آوردند.  معمولاً کوره ای گٍلی درست می کردند و در درون آن آتش می افروختند در بالای کوره دهانه ای  به اندازه قرار گرفتن یک تشت درست می کردند و تشت را در روی دهانه قرار می دادند و در آن آب ریخته و آب نیز بر اثر آتش گرم می شد. پیله را در آب تشت می ریختند پیله در آب قرارمی گرفت آب در آن نفوذ می کرد و راحت نخ از پیله بدست می آمد بعد نخ ابریشم را به دوک بزرگ ابریشم ریسی که چهار پره داشت می بستند .

وقتی محور دوک می چرخید پره ها هم به چرخش در می آمدند و بنابراین نخ ابریشم روی پره ها جمع می شدند. دوک بزرگ ابریشم را مردم منطقه چَل می گویند. واحد اندازه گیری و توزین ابریشم در روستای دستک و منطقه در زمانهای قبل « مَن» بود که شش کیلو بود.

واحد کوچک تر از « مَن»، « گِروانکه» بود که هر 15 تا 16 گِروانکه یک « من » بود و معمولاً هر چهار « چَدوَر » یک گِروانکه بود و هر « چدور»  صد گرم بود. این اوزان و واحدها توسط دستگاه ساده ای به نام قَپّان اندازه گیری می شد. اگر هر چدور صد گرم و هر چهار چدور یک گِروانکه بود می بایست 15 گروانکه یک من باشد چون هر 15 گروانکه شش کیلو بود ولی غالباً قپانهای محلی دقیق نبود بجای 15 گروانکه 16 گروانکه در نظر می گرفتند تا دقیق تر باشد.

یکی دیگر از راههای درآمد مردم منطقه ی ساحلی به خصوص دستک صید ماهی است. در اینجا تاریخچه صید ماهی در دریای خزر ذکر می گردد و سپس مسایل مربوط به صید ماهی در زمان فعلی ذکر می شود. « امتیاز صید ماهی در زمان میرزا آغاسی صدر اعظم محمد شاه قاجار به شخصی به نام عبدل از اتباع روسیه واگذار شد  با بهای سالانه 65000 ریال که این پیمان در سال 1269 در زمان امیرکبیر لغو شد. پس از آن امتیاز صید ماهی به شخصی به نام ابراهیم خان دریابیگی به مدت چهار سال واگذار شد ولی به علت تاخیر در پرداخت قسط، قرارداد لغو شد  و سپس امتیاز به لیانازوف روسی به مدت 27 سال و بعدها به پسرش و سپس به وانتسوف  روسی واگذار شد. در سال 1306 این قرارداد لغو و پیمان جدیدی بین ایران و شوروی برای ایجاد شرکتی به نام شرکت مختلط ایران و شوروی منعقد شد که بر اساس پیمان به مدت 25 سال  امتیاز صید به این شرکت واگذار شد. این پیمان در سال 12 بهمن 1331 به پایان رسید و از این تاریخ به بعد شرکت سهامی شیلات ایران عهده دار صید شد».[13]

در این دریا صد گونه ماهی وجود دارد که از 15 تا 20 نوع آن بهره برداری می شود. تعدادی از ماهیان از این قرارند: ماهی سفید، سوف، کفال، کپور، ماش، سیم، کلمه، اردک ماهی، کیلکا، شوک، ریزه کلی، شاه کلی،کلی سفید، سیاه کلی، ماهی ‎آزاد، ماهیان استروژن (خاویاری)، (که شامل اوزن برون، شیب ماهی، تاس ماهی، فیل ماهی می باشد)[14]، اَسلَک، زردپِر(بینو).

علاوه بر ماهیان مذکور چند نوع آبزی دیگر وجود دارد که به عنوان خوراک استفاده نمی شود  مانند اسپیله و انواع کوچک و بزرگ آن، سگ آبی، در رودخانه ای نزدیک روستا یک نوع مارماهی نیز وجود دارد که نویسنده این سطور خود شخصاً دیده است.[15]

صیدماهی در دریای خزر به سه صورت وجود دارد:

1)   توسط شیلات

2)    تعاونی های پره دار

3)   دام گستر آزاد

صید توسط شیلات و تعاونی های پره با نظم و برنامه است و قلمرو صید آنها محدود و مشخص است ولی دام گستر آزاد با صید بی رویه نسل تعدادی از ماهیان را در خطر انقراض قرار می دهد  که یکی از مهمترین آنها ماهیان خاویاری می باشد. « واژه خاویار از لغت کاویاله    Cavialaاست که به وسیله جهانگردان  یونانی و ایتالیایی به قاره ی آسیا آمده است و منظور از آن اَشپِل نمک سود شده ماهیان بوده است  

 تهیه خاویار از زمان ابراهیم خان دریابیگی در کنار دریای خزر رایج شد[16]وامروزه یکی از اقلام صادراتی ایران به شمار می آید و درآمد زیادی برای دولت دارد ولی متأسفانه  دام گستر آزاد با گذاشتن انواع دام در عمق آبهای دریا ،ماهیان خاویار(کوچک و بزرگ) را صید می کند و خاویار را به قاچاقچیان می فروشد و آنان نیز خاویار را در قوطی هایی با روش مخصوص آماده می کنند و از طریق مرزهای آبی جنوب و غرب کشور به خارج قاچاق کرده و با قیمت بالا فروخته و به کشور بازمی گردند. در این مورد متأسفانه تلاش شایسته ای صورت نگرفته است و عده ای بدون زحمت(قاچاقچیان) ثروتهای کلان بدست آورده و اکثر آنها به علت باد آورده بودن ثروت، به راههای انحراف کشیده شده و علاوه بر خود عده ای دیگر را با خود به انحراف می کشانند و به فساد جامعه می افزایند.

از وسط روستا یک رود کوچک عبور می کند در محل اسم خاصی برای آن نیست ظاهراً آب رود از مرداب نواحی اطراف تأمین می شود. روستاییان در این رودخانه با گذاشتن دام هایی که به صورت سد کوچکی است و فقط یک راه عبور برای ماهیان قرار می دهند و درآنجا دام ماهیگیری تعبیه می کنند و ماهیان را صید می کنند. چنین وسیله ای را در اصطلاح محلی شِلْ می گویند. سالی یا سلی و یا ماش نوعی دیگر از دام است که با آن ماهی رودخانه را صید می کنند. دو روش اخیر در زمانهای قبل بیشتر مورد استفاده قرار می گرفت اکنون نیز وجود دارد.

مردم روستای دستک و روستاهای مجاور در فصل پاییز (اواخر پاییز) و زمستان به صید مرغان هوایی می پردازند. دامها را به وسیله ی چوب بلند در هوا قرار می دهند و انواع پرندگان را صید می کنند. مردم با پاشیدن دانه و خوراک، مرغان را جذب نموده و پس از چند شب آنها را صید می کنند در روستاهای مجاور گاه در یک شب یک گروه از چند نفری 300 تا 400 مرغابی و پرندگان دیگر را صید می کنند و این راه درآمد دیگری برای مردم منطقه است.

پوشش گیاهی

همانطور که ذکرگردید در این منطقه قبلاً پوشیده از انواع درختان و دارای جنگل وسیعی بود و همه جا پوشیده از سبزه و درخت بود ولی مردم جنگل را تبدیل به مزارع و شالیزار کردند. بعد از انقلاب اسلامی جنگل هایی نیز وجود داشت که تقسیم اراضی شد( هیئت هفت نفره)  و تمام جنگل از بین رفت و هم اکنون جنگلی در روستا وجود ندارد. علاوه بر آن پیشروی آب دریا عامل دیگری شد برای ازبین رفتن جنگل و مقدار اندک درختان انار وحشی و توسکا، پلت و … را ازبین برد. در هر صورت باید در این جا متذکر شد با همه ی این مطالب هنوز آثاری از سرسبزی در منطقه وجود دارد. به علت وجود رطوبت و دمای کافی منطقه دارای انواع درخت و گیاه می باشدکه ذکر می گردد.

انواع درخت: تبریزی، صنوبر، وی، لی، لَلَه کی، توسکا، انار وحشی، ازگیل وحشی و پَلَت. از گیاهان: سگ واش، چیگ واش، پُلخوم(پلم)، کِرم دارو، اَشکنه. موارد مذکور درختان و گیاهان منطقه  می باشد. در این قسمت باید یادآور شد که چند سالی است که درختان « لی» در حال خشک شدن است ولی علت آن مشخص نیست.

مساکن

در روزگاران قدیم مردم با استفاده از چوب و گِل و کاه خانه های خود را می ساختند. در پوشش سقف خانه ها از گالی استفاده می کردند چنانکه رابینو می نویسد که مساکن مردم گالی پوش است. در پاورقی کتاب مذکور آمده است که گالی از ساقه برنج گرفته می شود و به آن کولش می گویند. باید گفت گالی با کولش فرق دارد. معنی را که مترجم از کولش کرده درست است  ولی برای گالی این تعریف درست نیست بلکه گالی یک نوع گیاه است و آنرا پس از بریدن خشک کرده و سپس جمع کرده و به دسته های کوچک می بندند و سپس با روش خاصی در لابلای چوب های سقف خانه قرار می دهند تا خانه را بپوشانند ولی امروزه خانه ها از سنگ و بلوک   و آجر و سیمان ساخته شده است و در سقف خانه ها از حلب، سفال و ایرانیت استفاده می کنند.


1 رابینو، ولایات دارالمرز ایران و گیلان، ترجمه جعفر خمامی زاده، ص 386-372

2 رابینو، همان کتاب، ص 373-372

3 رابینو، همان کتاب، ص 373-372

4 تاریخ گیلان و دیلمستان، سید ظهیرالدین مرعشی، ص 196

5 تاتها و تالشها، عبدلی علی، ص 50-46

6 تاتها و تالشها، عبدلی علی، ص 50-46

7 تاتها و تالشها، عبدلی علی، ص 50-46

8 تاتها و تالشها، عبدلی علی، ص 50-46

9 تاتها و تالشها، عبدلی علی، ص 50-46

10 سرزمین و مردم گیل و دیلم، میر ابوالقاسمی سید محمد نقی، ص 103

11رابینو، ولایات دارالمرز ایران و گیلان، ترجمه جعفر خمامی زاده، ص 377 

12 رابینو، ولایات دارالمرز ایران و گیلان، ترجمه جعفر خمامی زاده، ص 352 

13 جغرافیای کامل ایران، عبدالرضا فرجی و گروههای آموزشی، ص 1047

14 جغرافیای کامل ایران، عبدالرضا فرجی و گروههای آموزشی، ص 1049

15 در نزدیکی روستای دستک روستایی است به نام رودپشت، در این روستا بر رود سدی بسته شد که در آنجا مارماهی وجود دارد(در فصل بهار)

16جغرافیای کامل ایران، عبدالرضا فرجی و گروههای آموزشی، ص 1051

 بر گرفته شده از وبلاگ اقای رمضانعلی کشاورز دستک