حضور قلب در نماز

یکی از شرطهای اساسی پذیرفته شدن نماز در نزد خدای متعال، مسأله «حضور قلب پیدا کردن» در حین نماز است؛ از این رو آیات و روایات فراوانی در این باره وارد شده که همه بر این مطلب تصریح می کنند که میزان قبولی نماز، بستگی به میزان توجه انسان در نماز دارد و این در حالی است که متأسفانه بسیاری از ما عبادتهای خود را بدون حضور قلب و با حواسپرتی کامل انجام می دهیم و به همین جهت است که یک عمر نماز می خوانیم، اما اثری از آثار معنوی و روح نواز آن را در خود نمی بینیم.
۳. اهمیت و امکان حضور قلب
۳. لزوم تحصیل حضور قلب
الف. در ضرورت تحصیل حضور قلب همین بس که بدانیم: نماز بی حضور قلب، نماز حقیقی نیست و وقتی نماز از حقیقت و باطن خود جدا شد و به صورت یک عمل بی روح در آمد، تمام ثمرات و فوایدی که در آیات و روایات، برای نماز آمده، در چنین نمازی وجود ندارد وچه بسا موجب دوری از خدا هم بشود.
احادیث فراوانی دراین باره وارد شده که همه بر این مطلب تصریح می کنند که میزان قبولی نماز، بستگی به میزان حضور قلب در نماز دارد و به تناسب وجود حضور قلب، نماز مورد قبول واقع می شود. امام صادق ـ علیه السلام ـ می فرماید:
«اَن العبدَ لیُرفعُ لهُ مِن صلاتهِ نصفُها او ثلُثها او ربعُها او خمسُها و ما یرفعُ لهُ الّا ما اقبلَ علیهِ بقلبهِ؛[۱] همانا از نماز انسان، نصفش، ثلثش، ربعش یا خمسش بالا برده می شود و آن مقداری از نماز که توجّه قلبی داشته باشد بالا برده می شود.»
گر چه حضور قلب از شرایط صحت نماز نیست؛ یعنی با نبودن حضور قلب نماز باطل نمی شود و از لحاظ فقهی اشکالی ندارد. و لیکن چنین نمازی، قالبی و بی فضیلت و غیر مقبول است، یعنی بالا نمی رود و اثر معراجی خود را از دست می دهد.
۲. امکان کسب حضور قلب
گاهی تصور می کنیم، تحصیل حضور قلب از امور مُحال است و از کسب آن، ناامید می شویم و به یک عبادت صوری و ظاهری اکتفاء می کنیم. چه بسا این ناامیدی، از فریب دادن خود نشأت بگیرد، به این معنا که برای فرار از نماز با حضور قلب، دایماً خود را فریب داده و مشکل بودن آن را بهانه ای برای ترک آن، قرار می دهیم.
دلایلی برای امکان کسب حضور قلب وجود دارد که از جمله آنها موارد ذیل است:
الف. وقوع حضور قلب
بهترین دلیل برای امکان شیء، وقوع آن است. همین که پیغمبران ما و ائمه ـ علیهم السّلام ـ و اولیای خدا، بر حسب معرفت و ایمان و قرب و طلبشان، حضور قلب داشتند، دلیل بر امکان آن می باشد.
ب. وجود دستور عمل
وجود دستور جهت تحصیل حضور قلب از ناحیه رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ و ائمه ـ علیهم السّلام ـ و بزرگانی که در این باره کتاب نوشته اند، همه دلیل بر امکان کسب آن می باشد، چرا که تکلیف و دستور به آنچه در توان نیست بی معنا و غلط است، زیرا تحصیل امر محال، محال است.
۳. مراتب حضور قلب
گرچه درباره مراتب حضور قلب، سخنان بسیاری از بزرگان اهل معرفت رسیده، ولی ما به جهت مختصرگویی و ساده نویسی برآنیم تا با الهام از سخنان ارزشمند آنان به ذکر پنج مرتبه از مراتب حضور قلب بپردازیم.
مرتبه اول: شخص نمازگزار باید اجمالا بداند که با خداوند سخن می گوید و حمد و ثنای او می کند، اگر چه به معانی الفاظ توجه نمی کند. این مرتبه برای آنانی است که معانی نماز را نمی دانند؛ حضرت امام خمینی ـ قدّس سره ـ از قول مرحوم شاه آبادی ـ قدّس سره ـ نقل می کند:
«مثل این نحوه، به این صورت است که یکی، قصیده در مدح کسی بگوید و به طفلی که معانی آن را نمی فهمد بدهد که در محضر او بخواند و به طفل بفهماند که این قصیده در مدح این شخص است، البته آن طفل که قصیده را می خواند اجمالا می داند ثنای ممدوح را می کند، اگر چه کیفیت آن را نمی داند».[۲]
مرتبه دوم: علاوه بر مرحله قبلی، به معانی کلمات و اذکار نیز توجه داشته باشد و بداند که چه می گوید. امام صادق ـ علیه السلام ـ می فرماید:
«من صلّی رکعتین یعلمُ ما یقولُ فیهِما. انصرَفَ و لیسَ بَینَهُ و بینَ الله ذنبٌ إلّا غفرَلَهُ؛[۳] هر کس دو رکعت نماز بخواند در صورتی که بداند چه می گوید، از نماز فارغ می شود در حالی که بین او و خداوند گناهی نیست، مگر این که خداوند آنها را می بخشد». در این مرحله، قلب تابع زبان است.
مرتبه سوم: اسرار عبادت و حقیقت اذکار و تسبیح و تحمید و سایر مفاهیم را بفهمد و در حال نماز به آنها توجه کند تا خوب بداند چه می گوید و چه می خواهد.
مرتبه چهارم: نمازگزار علاوه بر مراحل سابق، باید اسرار و حقایق اذکار را به طور کامل در باطن ذاتش نفوذ داده و به مرحله یقین و ایمان کامل برسد. در این صورت است که زبان از قلب پیروی می کند. قلب چون به آن حقایق ایمان دارد، زبان را به اذکار وادار می کند.
مرتبه پنجم: در این مرحله، نماز گزار به مرتبه کشف و شهود و حضور کامل می رسد که به این مرحله حضور قلب در معبود می گویند نه حضور قلب در عبادت؛ یعنی مرحله ای که اسما و صفات و کمالات حق را با چشم باطن مشاهده می کند،چیزی را جز خدا نمی بیند، حتی به خودش و افعال و حرکات و اذکارش نیز توجه نداشته از سخنگو و سخن نیز غافل است و در حقیقت در انجذاب کامل قرار دارد، البته در این مرحله هم مراتبی است که نسبت به سالکین متفاوت است.[۴]
- عوامل حواسپرتی و درمان آن
۱. هرزگی قوه خیال
از اسباب محوری و اصلی حواسپرتی، فرّار بودن، و هرزگی قوه خیال است.
آدمی دارای نیرویی است که دایماً ذهن و خیالش را به کار می گیرد. اگر ذهن انسان در مورد موضوعات کلی، به صورت منظّم و مرتّب فعالیت کند و از یک مقدمه، نتیجه ای بگیرد، در این صورت تفکر و تعقّل حاصل شده است، ولی اگر ذهن انسان بدون هیچ مقدمه و نظمی در موضوعات جزئی، از چیزی به چیزی و از جایی به جایی پرواز کند و هیچ رابطه منطقی بین موضوعاتی که در ذهن آمده ایجاد نکند، تخیّل صورت گرفته است.
- ویژگیهای قوّه خیال
یکی از ویژگیهای قوّه خیال، فرّار و متحرک بودن آن است، چون اگر تفکر نباشد، هزاران خاطره و مسأله به ذهن انسان (در طی چند لحظه، بدون هیچ ارتباطی با هم) می رسد.
دیگر از ویژگیهای قوّه خیال که از تعریف آن بر می آید. آن است که در موضوعات جزئی کار می کند و هم چنین از بی نظمی خاصی برخوردار است.
انواع خیالات در نماز
در نمازی که می خوانیم، تمام انواع چهارگانه تصوّرات خیالی که در ذیل می آید، وجود دارد، مگر کسانی که قوه خیال را کاملا تربیت کرده و متمرکز بر نماز کرده باشند.
گاهی آنچه در نماز به ذهن خطور می کند، انجام کار خیری است؛ مثلا در این تصور است که چگونه بعد از نماز سخنرانی کند و یا با فلان بزرگ یا دوست، چگونه گفتگو کند.
و یا انجام کار شرّی است، مثلا در این تصوّر است که چگونه بر سر دیگری کلاه بگذارد و... .
گاهی آنچه در خاطر و خیال می آید، صرف خیال است و آن یا خیال پسندیده است مثلا (در خاطر خود بگذراند که پولدار شود تا بتواند گرسنگانی را سیر و برهنگانی را لباس بپوشاند و...) و یا خیال فاسد می باشد (مثلا در خاطر خود لذت گناه و چگونگی آن را بیاورد و با آن دلخوش کند).
پس آنچه که در قوه خیال ما می آید از این چهار حالت خارج نیست، اگر چه گاهی در نماز قوّه خیال در امور پسندیده فعّالیّت می کند، و لیکن در جهت کسب حضور قلب، خیال در امور پسندیده هم باید کنترل شود و از پرواز آن به امور مختلف، خوب نگه داشته شود تا قلب یکسره متوجه خداوند گردد.
- درمان
الف. بیرون نماز

باید در بیرون نماز، تمرین و ممارست در حفظ قوه خیال و متمرکز کردن آن صورت گیرد، به این صورت که در ابتدا تمرین کنیم که فکر و خیال خود را به امور خاصّی تمرکز بدهیم و دایماً مواظبت بنماییم که خیال به جایی دیگر نرود که اگر این تمرکز ادامه پیدا کند، آرام آرام می توانیم فکر و خیال خود را ضبط و نگهداری کنیم که هر کجا اراده کردیم حرکت کند.
کیفیت تغذیه قوه خیال
هر یک از قوای ما محتاج به تغذیه مناسب خود می باشد. باید برای منظم کردن قوه خیال و جهت دادن به آن، از عوامل کنترل قوّه خیال و گفتن ذکر دایم با توجه و متمرکز کردن ذهن به امور پسندیده، استفاده کرد. از جمله امور پسندیده عبارتند از: یاد خدا بودن؛ تمام کارها و اعمال خود را نیت و هدف خدایی دادن؛ تفکر در مسائل علمیه و مسائل اعتقادیه (مبدأ و معاد) و وظایف انسانی و عملی (کسب اخلاق حسنه و رفتار انسانی)؛ مراقبت بر احوال و رفتار خود که چه مقدار منطبق با عقل، شرع و رضای خداوند است و هم چنین یادآوری گذرگاه بودن دنیا و مسافر بودن خود و دقّت و تعقّل به عجایب خلقت و آثار نظم و قدرت پروردگار؛ همه اینها عوامل کمک کننده در کنترل قوه خیال می باشد.
ب. داخل نماز
یکی از روشهای کنترل قوه خیال در نماز «تصمیم بر مخالفت است»؛ یعنی تصمیم بگیرد که خیال خود را متمرکز در نماز و یا معانی نماز نماید و هر وقت کنترل آن از اراده انسان خارج شد دوباره برگرداند. حضرت امام خمینی ـ قدّس سره ـ می فرماید:
«طریقه عمده رام نمودن آن «عمل نمودن به خلاف است» و آن، چنان است که انسان در وقت نماز خود را مهیّا کند که حفظ خیال در نماز کند و آن را حبس در عمل نماید و به مجرّد این که بخواهد از چنگ انسان فرار کند آن را استرجاع نماید (برگرداند) و در هر یک از حرکات و سکنات و اذکار و اعمال نماز ملتفت حال آن (قوه خیال) باشد و از حال آن تفتیش نماید (جستجو کند) و نگذارد سر خود باشد و این در اوّل امر، کاری صعب (مشکل) به نظر می آید، ولی پس از مدتی عمل و دقت و علاج، حتماً رام می شود و ارتیاض پیدا می کند (ورزیده می شود)».[۵]
________________________________________
[۱] . بحارالانوار، ج ۸۴، ص ۲۳۸.
[۲] . امام خمینی، اربعین، ص ۴۳۴.
[۳] . ثواب الاعمال، ص ۷۲.
[۴] . بر همه ماست که در این مراتب به دقت تأمل نموده و درصدد تحصیل آنها باشیم؛ برای اطلاع بیشتر ر.ک: امام خمینی، اربعین، ص ۴۳۴؛ ابراهیم امینی، خودسازی، ص ۲۳۱؛ میرزا ملکی تبریزی، اسرار الصلوه، ص ۳۰۷.
[۵] . آداب الصلوه، ص ۴۴.

 

دستک روستایی بر ساحل

مقدمه

منطقه ی سرسبز گیلان دارای شهرها و روستاهای زیادی است و یکی از آنها دستک می باشد که مورد تحقیق اینجانب است. روستای مورد نظر با اینکه از قدمت تاریخی طولانی برخوردار نیست ولی به سرعت پیشرفت نموده و امروزه حدود 600 خانوار در این روستا زندگی می کنندبه علت وجود روستاهای همجوار و مرکزیت یافتن روستا، مردم دارای درآمد بالایی هستندوسطح زندگی آنها نسبت به اطراف در حد بالاتری قرار دارد. از نظر فرهنگی و اجتماعی نیز مردم روستا در سطح قابل قبولی هستند.وحدت و همبستگی در کارهای اجتماعی و اقتصادی عام المنفعه بسیار زیاد است.

در این نوشتار درباره ی سابقه تاریخی روستا از نظرات بزرگان محل به خصوص حاج قاسم علی اکبری و حاج حسن کشاورز ( دو تن از معتمدین محل) استفاده شده است علاوه بر آن چون نویسنده مطالب در روستای دستک ساکن است بسیاری از موارد را خود از نزدیک شاهد می باشد. چون روستای دستک جـزء بخش بنـدر کیاشهر و این بخـش نیز تابع شهرستان آستـانه اشرفیـه می باشد مختصری از جغرافیای تاریخی آستانه اشرفیه و بخش بندر کیاشهر نیز ذکر گردیده است. در مورد جغرافیای تاریخی بندر کیاشهر از نظرات چند تن از همکاران فرهنگی اهل کیاشهر استفاده شده است.

موقعیت جغرافیایی روستای دستک

روستای دستک بر کنار دریای خزر و در شمال شهرستان آستانه اشرفیه و شرق بندر کیاشهر قرار دارد. فاصله ی روستا با شهرستان لاهیجان و آستانه اشرفیه حدود 35 کیلومتر می باشد. این روستا از طرف شمال به دریا و از طرف جنوب به روستای محسن آباد و از شرق روستای دهنه سفیدرود و از غرب روستای لوخ و سلیم چاف منتهی می شود. دستک جزء دهستان دهکاء و دهستان مذکور جزء بخش بندر کیاشهر می باشد.

بخش بندر کیاشهر  جزء شهرستان آستانه اشرفیه و دارای 27 روستا می باشد و این تعداد روستا  در دو دهستان دهکاء و حومه کیاشهر تقسیم شدند. دهستان دهکاء با 13 روستا و دهستان حومه کیاشهر با 14 روستا،دو دهستان بخش بندر کیاشهر می باشند. شاخه اصلی سفیدرود از کیاشهر عبور کرده و به دریای خزر می ریزد. مزار دو امام زاده آقا سید ابوجعفر و آقا سید ذکریا در این شهر قرار دارد.

جغرافیای آستانه اشرفیه 

در روزگاران قدیم چند شهر گیلان دارای شهرت بوده است و یکی از آنها لاهیجان بود که امروزه نیز یکی از شهرهای مهم شمال ایران می باشد. در گذشته مناطق وسیعی از گیلان جزء لاهیجان محسوب می شد و این شهر مرکز بیه پیش بوده است. روستای حسن کیاده و روستای آستانه اشرفیه جزء لاهیجان بودند چنانکه رابینو نیز این دو روستا را جزء شهر مذکور آورده است.[1]

نام قبلی آستانه اشرفیه کوچان بوده است ولی به علت وجود آرامگاه حضرت سید جلال الدین اشرف برادر امام هشتم شیعیان امام رضا (ع) به آستانه اشرفیه تغییر نام یافت. حضرت سید جلال الدین اشرف پس از شهادت برادرش امام رضا (ع) با عده زیادی از سادات و دوستداران اهل بیت قیام نوده و بسیاری از دشمنان اسلام را در کردستان و گیلان به قتل رساندند و سرانجام خود نیز در راه مقدس اعتلای دین اسلام و مذهب تشیع به شهادت رسید. در مورد چگونگی دفن آن حضرت روایات زیاد است ولی آنچه مسلم است جنازه ی مبارک آن حضرت را در روستای کوچان دفن کردند. مقبره آن حضرت در سال 311 هجری (24-923 میلادی) بنا گردید. [2]

رابینو در کتاب خود از واژه پِلُتّه آستانه Plata Astana  [3] استفاده نموده است که او نیز از کتاب تاریخ گیلان و دیلمستانِ ظهیرالدین مرعشی اقتباس کرده است.

ظاهراً مردم منطقه کلمه آستانه را برای مقبره و آرامگاه امام زاده های بندر کیاشهر نیز بکار می بردند. برای تمیز دادن دو آرامگاه کلمه پِلُتّه به معنی بزرگ را استعمال می کردند و وقتی قصد زیارت آستانه می کردند و از آنها پرسیده می شد به کجا می روی در جواب کلمه پلته آستانه را بکار می بردند.

در کتاب تاریخ گیلان و دیلمستان معنی دیگری نیز برای کلمه پلته آستانه آورده شده است که  ذکر می گردد و به این مضمون که شاید معنی کانون و مرکز درخت پلت را بدهد.[4]

جغرافیای تاریخی بندر کیاشهر

در مورد سابقه ی تاریخی این شهر مطالب عمده ای در دست نیست ولی نویسنده کتاب تاتها و تالشها نظریاتی طرح نمودند که خلاصه ای از آن در اینجا ذکر می گردد.

لسترنج درکتاب سرزمین های خلافت شرقی می نویسد کوتم نزدیک تر به دهانه ی سفیدرود بندری بود برای کشتی هایی که از نقاط دیگر دریای خزر به آنجا می آمدند.[5] و باز در جای دیگر می نویسد سفیدرود پس از عبور از سد کوهستانی در کوتم واقع در ایالت گیلان به دریای خزر می ریزد.[6] عده ای از نویسندگان فاصله کوتم را با دریا حدود 30 کیلومتر می دانستند که اگر  چنین بود کوتم بندری نبوده است.[7]

نویسنده کتاب فوق الذکر معتقد است که با توجه به نشانه هایی که داده شده می توان گفت که در محل گوتم قبلی به محلی می رسیم که قبلاً حسن کیاده خوانده می شد و اکنون به بندر کیاشهر موسوم گردیده است.[8] به عقیده نویسنده ی کتاب مذکور می توان مدعی شد که پس از روی کار آمدن سادات کیایی نام کوتم تغییر یافته و به حسن کیاده موسوم شد.[9]

اگر این نظر صد در صد درست نباشد ولی نمی توان آن را به طور کلی نادیده انگاشت چون اگر در محل فعلی بندر کیاشهر کوتم نبوده است احتمالاً روستای دیگری بوده است که پس از روی کار آمدن سادات کیایی به حسن کیاده تغییر نام یافت. لازم به ذکر است چون منطقه ی لاهیجان تحت حکومت کیاییان بود بسیاری از روستاها به نام آنها نام گذاری شد مانند امیرکیاسر،ناصرکیاده،پاپ کیاده،بازکیاگوراب،کیاکلایه و حسن کیاده.

دکتر میرابوالقاسمی در کتاب خود از مینوآباد[10] حسن کیاده که دارای صیدگاه بود یاد می کند.   باید در این مورد گفت که مینوآباد دارای اسکله و صیدگاه ماهی بود ولی اکنون اثری از آن دیده نمی شود و فقط دشت و ریگزار بجا مانده است.

در این قسمت لازم است مطالبی در مورد تغییر مسیر سفیدرود آورده شود.

به گفته بزرگان محل در مجاورت روستای دستک، روستایی به نام سفیدرود بوده است( امروز نیز هست) سابقه این روستا بیش از 200 سال است و در این محل شاخه اصلی سفیدرود جریان داشت که گاهی هنوز کلمه کهنه سفیدرود بکار می رود. در همین زمان در حسن کیاده از سفیدرود خبری نبود. کشتی های بزرگ که معروف به بارکاس بود در آنجا پهلو می گرفت، دارای صیدگاه بزرگی بود و دهها قایق ماهیگیری در آنجا به ماهیگیری می پرداختند و در همین زمان حسن کیاده معروفیت چندانی نداشت ولی وقتی سفیدرود تغییر مسیر داد و به حسن کیاده رفت روستای سفیدرود از رونق افتاد و امروزه به صورت یک روستای کم جمعیت باقی مانده است و آن هم با پیشروی آب دریای خزر در حال ازبین رفتن است. امروز یک رود کوچکی از این روستا عبور کرده و به دریا می ریزد. صیدگاه شیلات هر چند کوچک هنوز نیز در این روستا وجود دارد.

جغرافیای تاریخی روستای دستک

قدمت تاریخی روستا حدود دو قرن است و علت نام گذاری روستا به دستک به طور دقیق مشخص نیست ولی بزرگان دو نظر عمده را طرح می کنند و در اینجا به ترتیب اهمیت ذکر می شود.

می گویند بر روی رودخانه ی محل پل چوبی بود که در دو طرف آن نرده های چوبی و بر روی نرده ها دستگیره هایی نیز قرار داشت که دستگیره را می گرفتند و از روی پل عبور می کردند. آن دستگیره را به زبان محلی دستک می گفتند. عابران برای عبور از آن پل می گفتند دستک را بگیریم و به آن طرف ( روستای فعلی) برویم و به مرور زمان کلمه دستک برای روستای فعلی بکار برده شد و به روستای دستک معروف شد.

روایت شده در زمانهای قبل خانواده هایی وارد منطقه شدند و یکی از بزرگان خانواده بعد از کار نیمروزی به هنگام استراحت دست خود را به پهلوی خود زد و با خود فکر کرد، نام این محل چه باشد و به ذهنش رسید که نام روستا دستک باشد چرا که در زبان محلی به پهلوی انسان « تک» می گویند  و چون دستش را به پهلو(تک) گذاشته بود کلمه دستک را برای محل سکونت انتخاب کردند. رابینو نیز نام روستا را دستک آورده و مقدار مالیات سالانه به دولت را 75 قران ذکر کرده است.[11] شاید در  زمانهای قبل دسته ای کوچک از مردم اولین بار به این منطقه وارد شده کلمه دستک بکار برده شد یعنی دسته کوچک.

بیش تر بزرگان مورد پرسش نظر اولی را بیشتر مطرح می کردند و به نظر می رسد که درست تر باشد اما مردمی که اولین بار وارد این منطقه شدند بیشتر از نواحی کوهپایه ای لاهیجان و دیلم و سیاهکل و کوههای رودبار و نواحی سالیان خلخال بودند. علاوه بر آن از اطراف نیز مردمانی وارد شدند و در این روستا سکنی گزیدند. بنابراین اهالی روستا شامل گروههایی هستند که از نواحی مختلف به روستا مهاجرت کردند.

زبان مردم گیلکی است که با زبان مردم رشت تفاوت دارد و بیشتر شبیه زبان مردم لاهیجان و  شرق گیلان است. در این روستا یکی از سادات محترم به نام آقا سید رضا مدفون است که برای مردم دارای احترام زیادی است و مردم با نذورات و دعاها، بسیاری از حاجات خود را رفع  می نمایند. از گفته بزرگان محل بر می آید که این سید محترم دارای کراماتی بوده است چنانکه خلاف مسیر آب رودخانه را با بَلَم ( نَو) بدون استفاده از پارو طی می کرد.

روستای دستک برای اطراف حالت مرکزیت دارد و همه هفته روزهای یکشنبه، بازار محلی دایر  است و از روستاهای اطراف ( لوخ ـ سلیم چاف ـ انبارسر ـ گیلده ـ محسن آباد ـ رودپشت ـ  حسنعلی ده ـ دهنه سفیدرود ـ جیرباغ  ـ امیرآباد ـ حسن بکنده) به این روستا آمده و کالا و خدمات مورد نیاز را تهیه و عرضه می نمایند.

شغل و درآمد مردم روستا

در زمان های گذشته این روستا کاملاً پوشیده از جنگل بوده چنانکه پیران محل اذعان می دارند که چند خانه بیشتر در این روستا نبوده و همه جا را جنگل پوشانده بود و عبور از جنگل برای یک نفرِ تنها ترسناک بوده است ولی با گذشت زمان و تلاش انسان برای درآمد بیشتر، جنگل و درختان رو به نابودی گذاشت و امروزه در این روستا جنگلی وجود ندارد. به جای جنگل مزارع کشاورزی جایگزین شد. این مزارع قبلاً بیشتر برای کشت کنف و سپس بعدها برای کشت برنج استفاده می شد. با توجه به مطلب فوق الذکر باید گفت شغل اصلی مردم روستا برنج کاری است و شالیزارها در خارج از  روستا قرار دارد یعنی روستا از نوع مجتمع با جمعیت متمرکز است. کشاورزان با پاشیدن جو در خزانه ( توم بیجار) کار برنج کاری را آغاز می کنند و سپس سبزه ی جو را کنده و در مزارع نشاء می کنند. در این موقع مزارع زیبایی خاص دارند و چشم هر بیننده را به خود جلب می کند.   وجین مرحله بعد کار کشاورزی است و سپس به انتظار می نشینند تا مردادماه که برنج را درو  کنند و به خانه ببرند و پس از مدتی تبدیل به برنج سفید کنند و حاصل زحمات خود را به صورت طلای سفید   ( برنج ) ببینند.

در روزگار قدیم که مو تورهای آبکشی جهت رساندن آب به مزارع نبود مردم با وسایل ساده ای که خود می ساختند به مزارع آب می رساندند، یکی از این وسایل دستگاه ساده ای بود به نام پاتنگ که از آن برای آبیاری شالی زار استفاده می کردند که شکل آن در صفحات آخر خواهد آمد. 

در این منطقه انواع برنج کشت می شود که نام آنها ذکر می گردد: موسی طارم، حسن سرا (صدری)، بی نام، خزری، سفید رود و اخیراً آمل، 1033، سنگ جو. در قدیم نیز انواع برنج: چمپا، حسنی، شای ریزی، شَل شَل، غریبه، بوبو کشت می شد.

این منطقه از نظر کشت، مرغوب ترین نوع برنج یعنی حسن سرا (صدری) و موسی طارم شهرت زیادی دارد. موسی طارم، گران ترین نوع برنج در ایران است و حتی می توان گفت در این زمان کیلویی20 تا 50 تومان گران تر از حسن سرا است.

رابینو در کتاب خود می نویسد محصول این منطقه (لاهیجان) برنج، ابریشم، توتون و کنف است که در دهکده های ساحلی مانند کورانده، حسن کیاده، دستک و … به عمل می آید.[12]

در زمان قبل کنف نیز کشف می شد و طریقه کشت و بهره برداری آن به این صورت بوده که  بذر کنف را در زمین می پاشیدند و پس از سبز شدن علفهای هرز زمین را می کندند و وقتی کنف به حد کافی رشد می کرد آن را از ته(با فاصله چند سانتی متر از زمین) می بریدند و ساقه ها را جمع کرده و به دسته های کوچک درست کرده و به زیر آب فرو می بردند(رودخانه، مرداب) و چند روز ساقه ها زیر آب می ماند و زمانیکه ساقه به حد کافی آب جذب می کردو خود  را باز می نمود آنها را از آب بیرون آورده ساقه اصلی یعنی مغز ساقه را جدا کرده و دور  می ریختند ولی پوست آن را (که همان کنف بود) مورد استفاده قرار می دادند. امروزه کشت کنف در این روستا و روستاهای همجوار به کلی منسوخ شده است ولی در بعضی از نواحی اطراف لاهیجان و آستانه اشرفیه هنوز کشت می شود.

پرورش کرم ابریشم یکی دیگر از طرق در‎آمد و فعالیتهای اقتصادی مردم روستا است. معمولاً پرورش کرم ابریشم از اواسط بهار ( بیرون آمدن کرم از تخم) شروع و تا نیمه اول تیرماه ادامه دارد. کرمها که از تخم بیرون آمدند و خیلی کوچک هستند توی جعبه های گٍلی و جدیداً چوبی قرار دارند. جعبه گلی(اکثراً با پهن گاو درست می شد) را به زبان محلی خاس گویند. نوغان از ابتدا که به صورت پیله در می آید چهار خواب( به زبان محلی) دارند دو خواب اول در جعبه نگهداری می شود و سپس به تَلِمبار انتقال می دهند و در آنجا بزرگ می شود تا به صورت پیله درآید.

مردم پیله را می فروشند ولی در زمان قبل از پیله ابریشم بدست می آوردند. امروزه با ایجاد کارخانه ها و کارگاههای بزرگ از پیله، ابریشم مرغوب بدست می آورند اما در سالهای نه چندان دور روستاییان با استفاده از وسایلی که خود می ساختند ابریشم به دست می آوردند.  معمولاً کوره ای گٍلی درست می کردند و در درون آن آتش می افروختند در بالای کوره دهانه ای  به اندازه قرار گرفتن یک تشت درست می کردند و تشت را در روی دهانه قرار می دادند و در آن آب ریخته و آب نیز بر اثر آتش گرم می شد. پیله را در آب تشت می ریختند پیله در آب قرارمی گرفت آب در آن نفوذ می کرد و راحت نخ از پیله بدست می آمد بعد نخ ابریشم را به دوک بزرگ ابریشم ریسی که چهار پره داشت می بستند .

وقتی محور دوک می چرخید پره ها هم به چرخش در می آمدند و بنابراین نخ ابریشم روی پره ها جمع می شدند. دوک بزرگ ابریشم را مردم منطقه چَل می گویند. واحد اندازه گیری و توزین ابریشم در روستای دستک و منطقه در زمانهای قبل « مَن» بود که شش کیلو بود.

واحد کوچک تر از « مَن»، « گِروانکه» بود که هر 15 تا 16 گِروانکه یک « من » بود و معمولاً هر چهار « چَدوَر » یک گِروانکه بود و هر « چدور»  صد گرم بود. این اوزان و واحدها توسط دستگاه ساده ای به نام قَپّان اندازه گیری می شد. اگر هر چدور صد گرم و هر چهار چدور یک گِروانکه بود می بایست 15 گروانکه یک من باشد چون هر 15 گروانکه شش کیلو بود ولی غالباً قپانهای محلی دقیق نبود بجای 15 گروانکه 16 گروانکه در نظر می گرفتند تا دقیق تر باشد.

یکی دیگر از راههای درآمد مردم منطقه ی ساحلی به خصوص دستک صید ماهی است. در اینجا تاریخچه صید ماهی در دریای خزر ذکر می گردد و سپس مسایل مربوط به صید ماهی در زمان فعلی ذکر می شود. « امتیاز صید ماهی در زمان میرزا آغاسی صدر اعظم محمد شاه قاجار به شخصی به نام عبدل از اتباع روسیه واگذار شد  با بهای سالانه 65000 ریال که این پیمان در سال 1269 در زمان امیرکبیر لغو شد. پس از آن امتیاز صید ماهی به شخصی به نام ابراهیم خان دریابیگی به مدت چهار سال واگذار شد ولی به علت تاخیر در پرداخت قسط، قرارداد لغو شد  و سپس امتیاز به لیانازوف روسی به مدت 27 سال و بعدها به پسرش و سپس به وانتسوف  روسی واگذار شد. در سال 1306 این قرارداد لغو و پیمان جدیدی بین ایران و شوروی برای ایجاد شرکتی به نام شرکت مختلط ایران و شوروی منعقد شد که بر اساس پیمان به مدت 25 سال  امتیاز صید به این شرکت واگذار شد. این پیمان در سال 12 بهمن 1331 به پایان رسید و از این تاریخ به بعد شرکت سهامی شیلات ایران عهده دار صید شد».[13]

در این دریا صد گونه ماهی وجود دارد که از 15 تا 20 نوع آن بهره برداری می شود. تعدادی از ماهیان از این قرارند: ماهی سفید، سوف، کفال، کپور، ماش، سیم، کلمه، اردک ماهی، کیلکا، شوک، ریزه کلی، شاه کلی،کلی سفید، سیاه کلی، ماهی ‎آزاد، ماهیان استروژن (خاویاری)، (که شامل اوزن برون، شیب ماهی، تاس ماهی، فیل ماهی می باشد)[14]، اَسلَک، زردپِر(بینو).

علاوه بر ماهیان مذکور چند نوع آبزی دیگر وجود دارد که به عنوان خوراک استفاده نمی شود  مانند اسپیله و انواع کوچک و بزرگ آن، سگ آبی، در رودخانه ای نزدیک روستا یک نوع مارماهی نیز وجود دارد که نویسنده این سطور خود شخصاً دیده است.[15]

صیدماهی در دریای خزر به سه صورت وجود دارد:

1)   توسط شیلات

2)    تعاونی های پره دار

3)   دام گستر آزاد

صید توسط شیلات و تعاونی های پره با نظم و برنامه است و قلمرو صید آنها محدود و مشخص است ولی دام گستر آزاد با صید بی رویه نسل تعدادی از ماهیان را در خطر انقراض قرار می دهد  که یکی از مهمترین آنها ماهیان خاویاری می باشد. « واژه خاویار از لغت کاویاله    Cavialaاست که به وسیله جهانگردان  یونانی و ایتالیایی به قاره ی آسیا آمده است و منظور از آن اَشپِل نمک سود شده ماهیان بوده است  

 تهیه خاویار از زمان ابراهیم خان دریابیگی در کنار دریای خزر رایج شد[16]وامروزه یکی از اقلام صادراتی ایران به شمار می آید و درآمد زیادی برای دولت دارد ولی متأسفانه  دام گستر آزاد با گذاشتن انواع دام در عمق آبهای دریا ،ماهیان خاویار(کوچک و بزرگ) را صید می کند و خاویار را به قاچاقچیان می فروشد و آنان نیز خاویار را در قوطی هایی با روش مخصوص آماده می کنند و از طریق مرزهای آبی جنوب و غرب کشور به خارج قاچاق کرده و با قیمت بالا فروخته و به کشور بازمی گردند. در این مورد متأسفانه تلاش شایسته ای صورت نگرفته است و عده ای بدون زحمت(قاچاقچیان) ثروتهای کلان بدست آورده و اکثر آنها به علت باد آورده بودن ثروت، به راههای انحراف کشیده شده و علاوه بر خود عده ای دیگر را با خود به انحراف می کشانند و به فساد جامعه می افزایند.

از وسط روستا یک رود کوچک عبور می کند در محل اسم خاصی برای آن نیست ظاهراً آب رود از مرداب نواحی اطراف تأمین می شود. روستاییان در این رودخانه با گذاشتن دام هایی که به صورت سد کوچکی است و فقط یک راه عبور برای ماهیان قرار می دهند و درآنجا دام ماهیگیری تعبیه می کنند و ماهیان را صید می کنند. چنین وسیله ای را در اصطلاح محلی شِلْ می گویند. سالی یا سلی و یا ماش نوعی دیگر از دام است که با آن ماهی رودخانه را صید می کنند. دو روش اخیر در زمانهای قبل بیشتر مورد استفاده قرار می گرفت اکنون نیز وجود دارد.

مردم روستای دستک و روستاهای مجاور در فصل پاییز (اواخر پاییز) و زمستان به صید مرغان هوایی می پردازند. دامها را به وسیله ی چوب بلند در هوا قرار می دهند و انواع پرندگان را صید می کنند. مردم با پاشیدن دانه و خوراک، مرغان را جذب نموده و پس از چند شب آنها را صید می کنند در روستاهای مجاور گاه در یک شب یک گروه از چند نفری 300 تا 400 مرغابی و پرندگان دیگر را صید می کنند و این راه درآمد دیگری برای مردم منطقه است.

پوشش گیاهی

همانطور که ذکرگردید در این منطقه قبلاً پوشیده از انواع درختان و دارای جنگل وسیعی بود و همه جا پوشیده از سبزه و درخت بود ولی مردم جنگل را تبدیل به مزارع و شالیزار کردند. بعد از انقلاب اسلامی جنگل هایی نیز وجود داشت که تقسیم اراضی شد( هیئت هفت نفره)  و تمام جنگل از بین رفت و هم اکنون جنگلی در روستا وجود ندارد. علاوه بر آن پیشروی آب دریا عامل دیگری شد برای ازبین رفتن جنگل و مقدار اندک درختان انار وحشی و توسکا، پلت و … را ازبین برد. در هر صورت باید در این جا متذکر شد با همه ی این مطالب هنوز آثاری از سرسبزی در منطقه وجود دارد. به علت وجود رطوبت و دمای کافی منطقه دارای انواع درخت و گیاه می باشدکه ذکر می گردد.

انواع درخت: تبریزی، صنوبر، وی، لی، لَلَه کی، توسکا، انار وحشی، ازگیل وحشی و پَلَت. از گیاهان: سگ واش، چیگ واش، پُلخوم(پلم)، کِرم دارو، اَشکنه. موارد مذکور درختان و گیاهان منطقه  می باشد. در این قسمت باید یادآور شد که چند سالی است که درختان « لی» در حال خشک شدن است ولی علت آن مشخص نیست.

مساکن

در روزگاران قدیم مردم با استفاده از چوب و گِل و کاه خانه های خود را می ساختند. در پوشش سقف خانه ها از گالی استفاده می کردند چنانکه رابینو می نویسد که مساکن مردم گالی پوش است. در پاورقی کتاب مذکور آمده است که گالی از ساقه برنج گرفته می شود و به آن کولش می گویند. باید گفت گالی با کولش فرق دارد. معنی را که مترجم از کولش کرده درست است  ولی برای گالی این تعریف درست نیست بلکه گالی یک نوع گیاه است و آنرا پس از بریدن خشک کرده و سپس جمع کرده و به دسته های کوچک می بندند و سپس با روش خاصی در لابلای چوب های سقف خانه قرار می دهند تا خانه را بپوشانند ولی امروزه خانه ها از سنگ و بلوک   و آجر و سیمان ساخته شده است و در سقف خانه ها از حلب، سفال و ایرانیت استفاده می کنند.


1 رابینو، ولایات دارالمرز ایران و گیلان، ترجمه جعفر خمامی زاده، ص 386-372

2 رابینو، همان کتاب، ص 373-372

3 رابینو، همان کتاب، ص 373-372

4 تاریخ گیلان و دیلمستان، سید ظهیرالدین مرعشی، ص 196

5 تاتها و تالشها، عبدلی علی، ص 50-46

6 تاتها و تالشها، عبدلی علی، ص 50-46

7 تاتها و تالشها، عبدلی علی، ص 50-46

8 تاتها و تالشها، عبدلی علی، ص 50-46

9 تاتها و تالشها، عبدلی علی، ص 50-46

10 سرزمین و مردم گیل و دیلم، میر ابوالقاسمی سید محمد نقی، ص 103

11رابینو، ولایات دارالمرز ایران و گیلان، ترجمه جعفر خمامی زاده، ص 377 

12 رابینو، ولایات دارالمرز ایران و گیلان، ترجمه جعفر خمامی زاده، ص 352 

13 جغرافیای کامل ایران، عبدالرضا فرجی و گروههای آموزشی، ص 1047

14 جغرافیای کامل ایران، عبدالرضا فرجی و گروههای آموزشی، ص 1049

15 در نزدیکی روستای دستک روستایی است به نام رودپشت، در این روستا بر رود سدی بسته شد که در آنجا مارماهی وجود دارد(در فصل بهار)

16جغرافیای کامل ایران، عبدالرضا فرجی و گروههای آموزشی، ص 1051

 بر گرفته شده از وبلاگ اقای رمضانعلی کشاورز دستک

آداب قرائت قرآن

آداب ظاهری

شروع قرائت

مکان قرائت

حال قرائت

تدبر در قرآن

قرائت قرآن با صدای خوش

رسول الله وقرآن

قرائت ممنوع

ادامه نوشته

انگشت نگاری، اعجاز قرآن

 

در آیه 3 و 4 سوره قیامت می خوانیم :

" أَ یحَْسَبُ الْانسَانُ أَلَّن نجَّْمَعَ عِظَامَهُ ــ بَلىَ‏ قَادِرِینَ عَلىَ أَن نُّسَوِّىَ بَنَانَه‏ ؛

 آیا انسان گمان می کند که استخوانهای او را جمع نخواهیم کرد، آری ما قادریم که (حتی خطوط سر) انگشتان او را موزون و مرتب کنیم ". (سوره 75: القیامة)

ادامه نوشته

عجائب قران

قرآن و کامپیوتر
مقاله قرآن و کامپیوتر نوشته « دکتر رشاد خلیفه» دانشمند مسلمان مصری دارای درجه پی اچ دی در رشته مهندسی سیستمها و استاد دانشگاه آریزونای آمریکاست که مدتی معاون سازمان توسعه صنعتی ملل متحد بوده است . وی با کمک عده ای از مسلمین متخصص و صرف وقت بسیار تحقیقات گسترده ای را در نظم ریاضی کاربرد حروف و کلمات در قرآن شروع نموده و با الهام از آیات 11 تا 31 سوره مدثر که عدد 19 را کلید رمز اعجاز آمیز قرآن و آسمانی بودن آن معرفی میکنند به کمک عدد 19 توانست رمز نظم ریاضی حیرت انگیز و اعجاز آمیز حاکم بر حروف قرآنی را کشف نماید. دکتر رشاد خلیفه ، نخستین بار ترجمه قرآن مجید از عربی به انگلیسی را در 12 جلد نگاشت . این ترجمه ها توسط مؤسسه « روح حق» واقع در شهرستان توسان ایالت آریزونای آمریکا بچاپ رسید. مقاله قرآن و کامپیوتر در پایان جلد اول کتاب ترجمه قرآن درج شده است.

ادامه نوشته

نصب نماد فراماسونری در ایستگاه‌های اتوبوس پایتخت

نماد فراماسونری در ایستگاه‌های اتوبوس پایتخت

شهرداری تهران مدتی است تصمیم به تعویض تعدادی از ایستگاه‌های اتوبوس گرفته است. در مسیر خط ۴ و ۷ بی.آر.تی تعدادی نماد فراماسونری در این ایستگاه‌های تازه تاسیس نصب شده است.

نماد فراماسونری در ایستگاه‌های اتوبوس پایتخت

چندی پیش نیز همین نماد در برخی از تابلوهای متروی چهارراه‌ولی‌عصر نصب شده بود که محسن هاشمی مدیر عامل شرکت متروی تهران و حومه در این‌باره گفته بود: نمادهای فراماسونری را از ایستگاه‌های مترو جمع‌آوری می‌کنیم؛ البته این نمادها جمع‌آوری شد.

به گزارش فارس، یک جریان مشکوک فرهنگی در سال‌های اخیر در تکاپوی گسترش پدیده شیطان پرستی برآمده است اما جریان دیگری که وابستگی آن به غرب مشهود است، به نام “فراماسونری ” وجود دارد؛ فراماسونری یا “فراموشخانه ” که دارای کانون‌های گسترده‌ای در جهان است اما دارای یک سیستم مدیریت فراگیر جهانی نیست ولی بر ارکان دولت‌های جهان و اکثر وجوه زندگی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جوامع، سلطه یافته است و بسیار هم آزادانه عمل می‌کند.

این کانون‌ها ریشه‌ای کهن در اروپای غربی دارد؛ به افرادی که عضو آن باشند “ماسون ” و ساختمانی که مرکز فعالیت آنهاست “لژ ” می‌گویند. کلمه ماسون به معنای بنّا و فراماسون به معنای بنّای آزاد است.

نحوه ایجاد فراماسونری مشخص نیست و در مورد آن اختلاف نظرهایی وجود دارد ولی قدیمی‌ترین اسناد موجود مرتبط با آنها به سال ۱۳۹۰ میلادی برمی‌گردد و مدارکی موجود است که نشان می‌دهد در اواخر قرن شانزده میلادی لژهای فراماسونری در اسکاتلند وجود داشته‌است.

فراماسونری معمولا به عنوان یک سازمان مخفی شناخته می‌شود ولی فراماسون‌ها معمولا این تعریف را به چالش می‌کشند و سازمان خود را بیشتر یک سازمان خصوصی می‌نامند که تنها بعضی جنبه‌های آن مخفی است.

در کنار دانستن کلیاتی از این مکتب، دانستن برخی از اهداف این مکتب نیز مهم به شمار می‌آید؛ نابودی تمام مظاهر توحید و یکتاپرستی در جهان، به دست گرفتن حکومت و قدرت در تمام کشورها‌ی جهان از طریق شبکه گسترده ماسونی در تمام ممالک دنیا و تخریب مسجد الاقصی و کشف معبد سلیمان و بازسازی آن در ابتدای قرن ۲۱ از جمله اهدافی است که فراماسونری‌ها برای خود تعریف کرده‌اند.

*فراماسونری در ایران
—————————

نخستین فراماسونری در ایران به دوران ناصر الدین شاه قاجار برمیگردد ولی در دوره محمدرضا پهلوی به دلیل گسترش روابط سیاسی ایران با غرب به ویژه انگلستان لژهای فراماسونری فراوانی در ایران تأسیس شد و نفوذ فراماسون‌ها در سیاست ایران به شدت گسترش پیدا کرد، هرچند هیچ یک از افراد سرشناس خانواده پهلوی دست کم به طور رسمی عضو هیچ لژ فراماسونری نبودند ولی بسیاری از رجال سیاسی، نخست وزیران، وزیران، نمایندگان مجلسین و فعالان سیاسی از فراماسون‌های سرشناس بودند.

فراموشخانه در ایران توسط گروه‌های چپ گرا، مذهبی بنیاد گرا و ملی گرایان لیبرال به عنوان مأمور مخفی انگلیس و صهیونیسم و در نتیجه عامل تمام بدبختی‌های ایران معرفی می‌شدند و این باعث تعطیل شدن و تحت تعقیب گرفتن اعضای این انجمن‌ها در بعد از انقلاب شد.

*نمادهای فراماسونری‌ها
——————————–

“ستاره ی شش گوش ” علامت و نماد بحث برانگیز فراماسون‌ها است؛ این علامت در افکار عمومی به عنوان نماد “یهودی ها ” شناخته شده است و به آن ” ستاره ی داوود ” یا ” مهر سلیمان ” هم می‌گویند ولی در حقیقت این نماد هم جزء نمادهای الحادی بوده که بر اساس تفکرات الحادی مصر باستان ساخته شده است و نماد تعادل طبیعت بین زن و مرد، طبع سرد و گرم، الهه‌های ماه و خورشید و غیره است البته علامت مذکور در مکتب های الحادی دیگر، مانند هندوییسم و دیگر مکتب های شرقی نیز با مفاهیم مشابهی به کار می‌رود.

نکته عجیبی که وجود دارد این است که شیطان پرستان نیز علامت مذکور را قویترین علامت خود می‌دانند و از آن در مراسم شیطانی خود استفاده می‌کنند.

یکی از نمادهایی که در فراماسونری کاربرد فراوان دارد، علامت و نماد “چشم جهان بین ” است که به صورت یک هرم و چشم در رأس آن است؛ این نماد مربوط به یکی از خدایان مصر باستان بوده است و روی دلار آمریکا هم وجود دارد.

شکل استفاده در معماری کاربرد زیادی دارد و به شکل هرم با رأس جدا و یا هرم با رأس نورانی نشان داده می‌شود.

به نقل از: خبرگزاری فارس

راز نماد شیطانی ( بوگیر X ) به همراه تصاویر

یکی از این نماد ها در مصر باستان دو خط متقاطع (شبیه به حرف X) است که درآموزه های شیطانی مصریان نماد خضوع ، بندگی و پرستش شیطان ، و ظهور اوست . این نماد همراه با سایر آموزه های شیطانی کابالا نسل به نسل منتقل گشت تا اینکه در سال ۱۶۰۰ میلادی یک کابالیست آلمانی به نام JACOB BOMEH آنرا دوباره در اروپا باب نمود.
متاسفانه چند وقتی است که شاهد گسترش و اشاعه نماد های شیطانی و صهیونیستی در میهن عزیزمانمان هستیم ، نوع و گستردگی این نمادها و افزایش ضریب نفوذ آنها همزمان با گسترش پدیده شیطان پرستی و عرفانهای نو ظهور دیگر، خبر از فتنه ای بزرگ می دهد که موازین و چهار چوب دینی و اعتقادی ما را هدف گرفته است.

یکی از این نشانه ها حرف X سفید رنگ در زمینه ی سیاه است که شما حتما آنرا تحت عنوان بوگیر در زیر آینه خودروها مشاهده فرموده اید.

بوگیر x
در ابتدای رواج این نماد شیطانی شفاف سازی های اندک و بعضا به لحاظ اپستمولوژیستی نا درست از سوی برخی از جراید صورت گرفت و حقیر نیز تذکرلسانی در برخی از سخنرانی هایم در جمع دانشگاهیان را کافی قلمداد نمودم.

لیکن گسترش بیش از حد این نشانه و با توجه به اهمیت و مفهوم خاص آن در کشور امام زمان (عج) حقیر را به نوشتن این جستار واداشت:

پیش از ظهور ، بروز و گسترش ادیان آسمانی و حتی هم زمان با آنها بنا به مستندات قطعی و محکم دینی ، تاریخی و حتی یافته های باستان شناسی متاسفانه انسانهایی ارتباط با اجنه به عنوان موجودی هوشمند راتجربه نمودند .

عموماً این افراد راجادوگران ، کاهنان و روحانیون مذهبی تشکیل می دادند که البته گفتنی است این نوع ارتباط کماکان نیز وجود دارد. چنان که در قرآن کریم نیز به آن اشاره شده است :

“قالوا سبحانک أنت ولینا من دونهم بل کانوا یعبدون الجن أکثرهم بهم مؤمنون”.
ترجمه: منزهى تو اى پروردگار از این نسبتهاى ناروا ، ما (ملائکه) به هیچوجه با این گروه ارتباط نداشته ایم ، تنها تو ولى ما هستى آنها ما را پرستش نمی کردند، بلکه جن را مى پرستیدند و اکثرشان به جنیان ایمان داشتند . (آیه ۴۱ سوره سبأ)
این مسئله در عموم تمدنهای بشری ازجمله هند و چین، یونان ، ایران ، رم ، مصر ، مایاها و.. به وضوح قابل شهود و رد یابی است تا جایی که بسیاری از الهه ها و خدایان الحادی باستان در واقع شیاطینی از جنس جن بودند(ایشتر ،ناگا ، مردوک و…)
یکی از این تمدن ها مصر باستان است و همانگونه که در مقاله “اسطوره های ماسونی مصر باستان” اشاره نمودم دستگاه فراماسونری به شدت تحت تاثیر آموزه های پاگانیستی و الحادی این تمدن قرار دارد.

یهودیانی که در این سرزمین زندگی می کردند هنگام هجرت عظیمشان از مصر در زمان حضرت موسی(ع) تمام این سنت های کفر آمیز و جادو گونه را که “کابالا” نام داشت به تدریج وارد دین جدید خود نموده و به مرور زمان چنان تحریفی در یهودیت ایجاد نمودند که زبان از بیان آن شرم دارد.

این شبکه و جریان سرطانی به رشد مخفی و زیر زمینی خود ادامه داد تا جایی که امروز با استفاده از نهاد ها و سازمانهای خود ساخته اش مانند فراماسونری ، ایلومیناتی ، باشگاه رم و… سیطره کامل برجهان پیدا کرده است و البته حقیر اعتقاد راسخ دارم که نفس های آخرینش را می کشد.
گفتنی است در میان تمدنهای بشری کمتر تمدنی همچون مصر نماد گرا و سمبولیک است و فراماسونری از این حیث وامدار مصریان باستان است.

یکی از این نماد ها در مصر باستان دو خط متقاطع (شبیه به حرف X) است که درآموزه های شیطانی مصریان نماد خضوع ، بندگی و پرستش شیطان ، و ظهور اوست .
کاهنان مصر باستان همیشه هنگام ادای احترام دستان خود را به صورت ضربدری در مقابل سینه شان می گرفتند و یا در نگاره ها و مجسمه های پادشاهان مصری (فراعنه) عموما آنها را با همین حالت مشاهده می فرمایید که به معنای احضار شیطان و بندگی و پرستش اوست.

این نماد همراه با سایر آموزه های شیطانی کابالا(سنت شفاهی جادو و جن گیری ) نسل به نسل منتقل گشت تا اینکه در سال ۱۶۰۰ میلادی یک کابالیست و کیمیاگر آلمانی به نام JACOB BOMEH آنرا دوباره در اروپا باب نمود.

“بومه” که خود را کشیشی کاتولیگ معرفی می نمود !!! و در واقع از یهودیان آنوسی بود در سخنی عجیب اعلام داشت : من از تابش نور آفتاب در ظرف مفرغی حقیقتی را دریافتم که بسیار بسیار جذاب تر از ارتباط بین خدا و بشر و خوبی و بدی است. آری تابش نور آفتاب در داخل این ظرف فلزی حرفی شبیه X را بوجود آورده بود و “بومه” این اتفاق را گشوده شدن دروازه ورود ابلیس به دنیای مادی می دانست .
پس از بومه این علامت به صورت مخفیانه و به شکل یک کد ارتباطی سالیان دراز در بین صهیونیستها ، کابالیستها ، فراماسونها و شیطان پرستان استفاده می شد تا اینکه اخیرا به صورت گسترده و علنی و تحت عناوین مختلف(فیلم ، بازی رایانه ای و…) از آن استفاده می شود و همانگونه که عرض نمودم این علامت نشان ظهور و احضار ابلیس و بندگی اوست . خود این مسئله (استفاده علنی از علامت X پس سالها مخفی کاری) خبر از طرحی شیطانی برای جهانیان دارد.
آری ظهور شیطان و حکمرانی او بر انسانها و پرستیده شدن او از سوی ایشان.
لذا بدین جهت است که دستگاه شیطانی صهیونیزم تصمیم به استفاده آشکار از این نماد گرفته که این خود به معنای تجسم شیطان و آماده کردن جهان و جهانیان برای بردگی و بندگی اوست .
و آنگونه که نیک می دانید این مسئله از نشانه های ظهور حضرت ولی عصر (عج) بوده و از ان دو برداشت می شود :
۱- ظهور و تجسم شیطان به معنای رواج پرستش این ملعون رانده شده به صورت علنی (SATANISM) و گسترش اعمال شیطانی در بین انسانها (همجنس بازی ، جنگ و کشتار مردم بی گناه – سنت قربانی کردن انسان به صورت وسیع- و …)
۲- لزوم برقراری نظم نوین جهانی که در آن به صورت فیزیکی شاهد حاکمیت شیطان بر جهان باشیم!(گفتنی است فراماسونها و شیطان پرستان سال ۲۰۱۲ را سال برقراری نظم نوین جهانی اعلام نموده اند )
شاید برای خوانندگان محترم جالب به نظر برسد که چرا حرف ایکس نماد اصلی متغیر مجهول در ریاضیات گشته است
عده ای بر این باورند که چون جن موجودی نا مرئی و مجهول است به همین جهت از حرف ایکس به جای متغیر مجهول استفاده شده است.
اما نتیجه تحقیقات حقیر در این زمینه چیز دیگری را نشان می دهد :
ریاضی دانان ایرانی علی الخصوص خوارزمی برای نشان دادن مجهول از کلمه “شی” مترادف “چیز” و به معنی ارزش عددی و متغیر مجهول استفاده می کردند .
برای نمونه برای نشان دادن رابطه جبری ۲X+4X=12 (X=2) از عبارت جبری ۲شی +۴شی = ۱۲ (شی = ۲) استفاده می نمودند ، پرتغالی ها هنگام ترجمه این متون از آن جهت که ” شی” در زبان پرتغالی XI نوشته می شود به جای واژه شی از XI استفاده نمودند ، فرانسوی ها نیز هنگام ترجمه این متون از پرتغالی به فرانسوی تنها به نوشتن حرف اول آن یعنی (X) اکتفا نمودند و اینگونه ایرانیان بنیانگذار این نماد در روابط جبری گشتند .
شاید هم هردو دلیل توامان درست باشد.

آری در حالی که بنا به تصریح قرآن کریم باید شعائر الهی را گسترش داد(ومن یعظم شعائر الله فانها من تقوی القلوب) استفاده از نشانه های شیطانی به هیچ وجه قابل توجیه نیست و گناهی نا بخشودنی محسوب می شود و از این گناه نابخشودنی تر، گناه مسئولین فرهنگی ماست که دست روی دست گذاشته اند در حالی که نشانه های ابلیس در کشوری که مطهر به خون شهداست ، توسط شیعیان امام زمان (عج) نا دانسته استفاده و ترویج می شود.

به امید ظهور مولی و سرورمان حضرت ولی عصر(عج) که صد البته نزدیک است.

برگرفته از مطالب استاد علی اکبر رائفی پور

ویژه نامه رحلت پیامبر (ص) و شهادت امام حسن (ع)

 

رحلت پیامبر (ص) و شهادت امام حسن مجتبی (ع) را تسلیت عرض می نماییم


————— ویژه نامه رحلت پیامبر اعظم (ص) ———————

پیامک رحلت پیامبر اکرم (ص)

سخنرانی حجت الاسلام فلسفی درباره ملاقات پیامبر با عزرائیل

دانلود فیلم محمد رسول الله دوبله فارسی

سیماى پیامبر اکرم (ص) در آئینه نهج‏البلاغه

پیامبر اعظم (ص) اعظم پیامبران

اصول حاکم بر زندگی پیامبر (صلی الله و علیه و آله)

پوستر مذهبی زیبای برای حضرت محمد (ص)-اختصاصی

سخنرانی دکتر رفیعی پیرامون شخصیت پیامبر اسلام (ص)

کلیپی از سخنرانی آقای خاتمی خوانساری – آخرین وصیت پیامبر(ص)

————— ویژه نامه شهادت امام حسن مجتبی (ع) ———————

تصاویر پست زمینه زیبا برای امام حسن (ع) همراه با فایل PSD

تحلیل رهبر از صلح امام حسن (ع)

پیامک شهادت امام حسن مجتبی (ع)

لقب امام حسن مجتبی (ع)،کریم اهل بیت

سیره عبادی امام حسن مجتبی کریم اهل بیت (ع)

قرائت زیارت امام حسن مجتبی علیه السلام

چگونه سرباز امام زمان(عج) باشیم – حجت الاسلام نقویان

 

چگونه سرباز امام زمان(عج) باشیم.. بشنوید سخنان استاد نقویان در مورد سریازی امام زمان(عج) با

لینک مستقیم از سایت شیعه ها دریافت نمایید.

حجم فایل : ۱٫۵۳ مگابایت

لینک دانلود : مستقیم

برای فرج چگونه دعا کنیم؟

اگر به منظور جست و جوی راهکار برای تعجیل در فرج و رسیدن به وصال ایام صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه و شریف)٬ در توقیعات شریفه٬ رویاهای صادقه٬ مکاشفات رحمانی و تشرفات افراد به محضر مبارک آن ولی خدا بنگریم٬ در سه مقطع می‎توان رهنمودهای آن امام همام را مورد توجه قرار داد:

۱- روزگار غیبت صغری

۲- زمان صدور نامه خطاب به شیخ مفید(رحمة الله علیه).

۳- از هنگام صدور نامه تا کنون

فرمایش امام زمان(ارواحنا فداه) در غیبت صغری

امام عصر(علیه‎السلام) از طریق محمدبن عثمان(ره)٬ دومین نائب خویش در زمان غیبت صغری٬ خطاب به همه شیعیان فرموده‎اند:

برای تعجیل در فرج بسیار دعا کنید که همانا فرج و گشایش شما در آن است.(۱)

در این سخن دو نکته مهم وجود دارد:

۱- کثرت دعا، یعنی به دعای کم و در زمان محدود اکتفا نشود. آری٬ منتظران واقعی حضرتش از چشم انتظاری ملول نمی‎شوند و هرگز از تمنای فرج خسته نمی‎گردند.

۲- فرج و گشایش در همه امور ما (اخروی و دنیوی) تنها و تنها به فرج و ظهور امام عصر(علیه‎السلام) وابسته است. در کتاب شریف مکیال المکارم آمده است:

“یکی از زنان با ایمان و پارسا در هنگام تسلط کفار بر کشور اسلامی و غم و ناراحتی شدید مردم٬ بزرگی را در عالم رویا دید که می‎فرمود:

اگر مومن پس از نمازهایش٬ همانطوری که وقتی خود مریض یا مقروض می‎شود، یا به گرفتاری دیگری دچار می‎آید٬ برای رفع گرفتاری خود٬ به دعا کردن به جِد روی می‎آورد؛ در دعا برای فرج مولایش مواظبت و مداومت کند٬ انسان که فراق امام زمان(ارواحنا فداه) باعث غم و ناراحتی او شده و قلبش را شکسته و احوالش را پریشان کرده باشد٬ چنین دعایی در این حالت یکی از این دو امر را موجب می‎شود: یا امام زمانش سریع‎تر ظهور می‎کند یا غم و ناراحتی مومن دعاکننده٬ با برطرف شدن  گرفتاری‎هایش و نجات از فتنه‎ها٬ به خوش حالی مبدل می‎شود.” (۲)

برای تعجیل در فرج امام زمان(عج) صلوات

پی‎نوشت‎ها:

۱- کمال الدین، ۲، ص ۴۵۸ (باب ۴۵- ح۳)/ احتجاج، ج ۲، ص ۴۹۹/ بحارالانوار، ج۵۳، ص ۱۸۱-۱۸۲.

۲- مکیال المکارم، ج ۱، ۴۶۰.